حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

۵ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

دیشب اونجوری بودم 

الان یه جوری حالم خوبه 

البته چشم نکنم خودمو 

اصن یهو خیلی با خودم حال می کنم 

نشستم دوتا از کارامو کردم 

حس خوب تلاش 

رفتم حموم 

و موهام فر شده 

و مقدار قابل توجهی بلند شده 

و درحال حاضر می تونم بشینم جلوی آینه و ساعت ها قربون صدقه خودم برم 

قربون خودم برم :)

همین دیگه 

گفتم از حال خوبیام هم بگم 

همش غرغر نباشه 

ان شاالله حال همه همیشه خوب باشه 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۰۲ ، ۰۰:۰۴

نمی‌دونم چمه دقیقا 

یه جوریم 

یه حسی دارم که قابل به بیان نیس 

یه جوری که انگار دارن تو دلم رخت می‌شورن 

و همزمان نفسم کامل بالا نمیاد 

حوصله هم ندارم 

از پنجره اتاق پله‌های بام این ساختمونه دیده میشه 

و به طرز عجیبی منتظرم یه نفر بره اون بالا و خودشو بندازه پایین 

این شبا می‌تونیم بیشتر بیرون باشیم 

دوست داشتم تنها برم بیرون 

ولی خب شبه و می‌ترسم 

نمی‌دونم 

دوست دارم یه کاری بکنم که نمی‌دونم چیه 

اوضاع روابط آدمای اطرافم انقدررررر پیچیده و گهه که حد نداره 

به وضوح می‌بینم که دارن با سر میرن تو چاه 

ولی چیزی نمی‌گم 

مثلا همین آدمی که الان جلوم نشسته 

دو روزه منتظره ازش بپرسم چه خبر که دوساعت بشینه از تمام روابط طی این دو روز اخیر تعریف کنه 

ولی من نمی‌پرسم 

فاقد اهمیته برام 

یعنی ترجیحم اینه که اصن ندونم 

اینجوری راحت‌ترم 

چجوری ملت می‌تونن بیان انقدر همه چیزشونو تعریف کنن برای همه 

و این همه که میگم یعنی به معنای واقعی کلمه همه 

و بعد از اون طرف 

تو کله بعضیای دیگه چی می‌گذره 

تو که داری می‌بینی طرف هنوز کامل کات نکرده 

جلو چشم خودت میاد با دوست پسر نسبتا سابقش حرف می‌زنه 

چی در اون لحظه تو مغز یه آدم می‌تونه بگذره که بازم بیاد به همچین آدمی پیشنهاد بده 

تو یه حالتیم فعلا که آدما رو نمی‌تونم دیگه 

همش کاراشونو می‌بینم میگم وات د ف؟

این شب قدر آخریه مارم دعا کنین 

امسال ماه رمضون بهم نچسبید متاسفانه 

نمی‌دونم دیگه 

یه چیزی رو دلم سنگینی می‌کنه 

دوست داشتم فردا صبح تنها برم بیرون 

ولی وقتی روزه‌ام نخوابم سردرد میشم 

خلاصه که یه جوریم 

یکی هست اینجا که چند وقته پست نگذاشته و نگرانشم 

چون آخرین دفعه خیلی حالش خوب نبود 

امیدوارم حالش خوب باشه 

دوست دارم بازم بنویسم ولی نمی‌دونم از چی 

وضعیت عجیبیه 

 

 

 

​​​​​​

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۰۲ ، ۲۳:۱۳

وای وای واااااااااای

آدمای بی مسئولیت واقعاااااااااااا اعصابمو خورد می کنننننننن

گاااااااااد

پیام دادم به اون یارو که قرار بوده با هم تمرینا رو تصحیح کنیم 

خانوم قرار بوده یه دور همه تمرینا رو تصحیح کنه 

بعد بفرسته برای من که من اونایی که کم کرده رو چک کنم ببینم درست کم کرده یا نه 

و تا 18ام هم باید نمره ها رو ثبت کنیم 

و من بهش پیام دادم امروز که تصحیح کردی؟

و گس وات؟؟؟؟؟؟؟؟

خانوم فرمودند که من کار داشتم نرسیدم 

انگار بقیه بیکارنننننننن

بی شعور 

من پاررررههههههه شدم تا اینا رو تصحیح کردم 

بعدم فرمودند که اگه میشه تو تصحیح کن بفرس برای من که من چک کنم 

و گفتم اوکی بیا اینا رو من تصحیح کردم چک کن 

حتمااااااااااااا تا 18ام ثبت کن 

و مطمئنمممممممم که همین کارم نمیکنه 

یا عین نمره های منو ثبت می کنه بدون اینکه چک کنه 

یا تا ددلاینش ثبت نمی کنه 

و این وسططططططط

هدتی ای گرامی اومدن به من پیام دادن که همه چی اوکیه؟

دیدم تا الان نمره ای ثبت نکردین با هم هماهنگین؟

خب من چی جواب اینو بدم 

گااااااااااااد

 

از اون طرف 

اون دختره نکبت هم برای پروژه همینجوریه 

من نمی فهمم واقعا 

مگه بقیه کار ندارن 

بی شعورا خب پس چرا مسئولیت قبول می کنینننننننن

آههههههههه

 

واقعا اعصابم خورده 

خیلی خیلی اعصابم خورده 

چقدر بی شعورن ملت 

تازشم

تو قطار پریود شدم 

اعصاب خوردی رو اعصاب خوردی 

باز خوبه حداقل اون یکی دیگه که باهاش تو دوتا درس هم گروهیم 

البته اگه چشمش نزنم 

اینجوری نیس 

اون می فهمه ددلاین چیه -.-

یعنی حداقل تا الان که می فهمیده 

گااااد 

ما را از شر این ها برهان 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۲۲:۲۴

خب 

الان که دارم اینو می‌نویسم سوال قطار شدم 

هنوز راه نیوفتاده البته 

 

چرا تعطیلات تموم شد 😭😭😭

تقریبا به پنجاه درصد اهدافم توی عید رسیدم 

از فردا هم باید برم دانشگاه 

برای پروژه‌ام تقریبا هیچ کاری نکردم 

یعنی من که کردم 

اون عنتر خانومی که باهاش هم‌گروهیم هیچ کاری نکرد 

و خب هیچ جوره با این اوصاف فک نکنم بتونم به موقع پروپوزال بدم 

من کدام این جوریه که خیلی جوشیم 

یعنی مثلا به یکی می‌گم یه کاری می‌کنم 

انقدر جوش می‌زنم که نکنه به موقع نشه انجامش بدم و اینا 

خلاصه شده بمیرم به موقع اون کار و انجام میدم 

ولی این عنتر خانوم اینجوری نیس 

مثلا قراره بود تو عید مقاله بخونیم 

و من تعداد خوبی مقاله خوندم 

با اینکه خیلی خیلی برام سخت بود و خودم به زور مجبور می‌کردم 

و براش فرستادم و گفتم اینا به نظرم خوبه 

و وی فرمود که من الان درگیرم از هفته دیگه شروع می‌کنم 

و الان فک کنم ده روز هم گذشته و هیچ خبری ازش نیس

اون سری هم که هم‌گروهی بودیم 

به مدت یه ماه تمام من هی می‌گفتم بیایم اینو شروع کنیم 

و اینا هی گفتن وقت هست وقت هست 

و در نهایت شب ددلاین شروع کردن 

و منم از اعصاب خوردی هیییچ گونه کمکی نکردم و رفتم بیرون 

و فرداشم عنتر خانوم اینجوری بود ما همه ی زحمت و کشیدیم 

منم باهاش دعوا کردم 

و الان هم واقعا دوست ندارم باهم کار کنیم 

فقط نمی‌دونم چرا اون موقع که استاد گفت دو نفری اوکیین؟

من خررررررر گفتم آره -.-

واقعا نمی‌فهمم 

در هر صورت الان که برم تهران مجبورش می‌کنم بیاد بشینه کار کنه اگه نگه فلان کار و دارم و نمی‌تونم و بلاه بلاه بلاه 

 

زندگیم افتاده بود رو روال ها 

الان دوباره باید برم به ساعتای جدید عادت کنم 

تو عید برنامه این بود تا ۱۲ می‌خوابیدم 

ساعت ۱ پا می‌شدم 

تا ۵ کارای درسامو می‌کردم 

بعد تا ۷-۸ استراحت بودم 

دوباره تا ۱۱-۱۲ درس 

تا ۲ سریال

تا ۴ سحری 

و این چرخه ادامه داشت 

الان باید ۱۰ صبح پاشم 

و واقعا شانس آوردم که کلاس قبل ۱۰:۴۵ ندارم 

آه 

 

تو عید نشد اون قدر که باید و شاید سریال و فیلم ببینم 

یعنی از مود سریال دیدن کلا خارج شده بودم 

من این مدلیم که یه مدتی کلا هیچی نمی‌بینم 

بعد دلم تنگ میشه 

یهو می‌شینیم با سرعت زیادی سریال و فیلم می‌بینم 

درحال حاضر دارم برکینگ بد و می‌بینیم 

البته قبلا هم سه بار به صورت ناموفق شروع کرده بودم چند قسمت دیده بودم ولی کرده بودم 

ولی این دفعه دیگه دارم ادامه می‌دم الان فصل سه‌ام 

آخر فصل دو من واقعااااااا ناراحت شدم 

واقعااااااااا 

دیگه نمی‌گم چرا اسپویل نشه برای کسی 

 

در آخر اینکه 

امیدوارم سال خوبی باشه برای همه 

وقتی برم خوابگاه دعوا نشه دوباره 

شاهد چس ناله های کات کرده‌های اتاق نباشیم دوباره 

دلم برای علی تنگ شده 

بریم بازی کنیم 

بریم شهربازی 

بریم شمال 

و اینا دیگه 

 

یه چیزای دیگه‌ای هم می‌خواستم بگم که یادم نمیاد 

دیگه بیشتر از این چرت و پرت نمی‌گم 

همین دیگه 

شب خوش 

 

 

عااااااا

یادم اومد 

یکیش این بود این پسره که سال پایینیه 

و تی‌ایه 

و خب قبول دارم که خیلی بیشتر از من تو این زمینه حالیشه و تجربه داره 

و خیلی اسکوله -.-

واقعا کمر همت بسته بچه‌ها این ترم نمره پایین بگیرن 

ایده‌های چرت میده دلت می‌خواد لهش کنی 

بعدم خیلی نچسبه 

ایش 

همین دیگه 

امیدوارم چیز جدیدی دیگه یادم نیاد

 

خب دوباره یادم اومد 

می‌خواستم بگم که نمی‌دونم چرا دارم پریود نمی‌شم 

به خدا اگه تو قطار بشما 

کاری از دستم برنمیاد

ولی خیلی ناراحت می‌شم :(

همین دیگه 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۲ ، ۲۱:۴۴

سال تحویل رفتیم حرم 

سر راه هم طبق این چند سال یه پلاستیک شکلات خریدیم 

موقع سال تحویل می‌پاچیدیم رو کله ملت :))

بقیه‌اشم تعارف کردیم 

بذارین راستشو بگم 

حالم بهم خورد از برنامه دیشب حرم 

تا ۱ دقیقه مونده به سال تحویل 

دقیقا یه دیقه 

که دیگه حتی بابام هم می‌گفت چرا یا مقلب نمی‌خونن پس 

همش داشتن می‌گفتن انقلاب اینجوری انقلاب اونجوری 

بابا ملت اومدن حرم امام رضا 

نیومدن مرقد امام خمینی که لعنتی 

خلاصه که حتی فضا معنوی هم نبود 

فقط سیاسی 

دیگه اینکه اون یارو چرا باید لحظه سال تحویل روضه بخونه و بگه خوش به حال کسی که با اشک سالشو تحویل می‌کنه :///

شهرم یه جوری فقط چراغونی سبز سفید قرمزه که دهه فجر اینجوری نبود 

تنها سالی که سال تحویل گریه کردم اون سالی بود که نجف بودیم و چون خیلی شلوغ بود مامانم نتونست بیاد تو حرم و من تنها بودم 

اون آقاهه هم وسط دعای کمیل یهو گفت یا مدبر اللیل والنهار انگار از اولش هم بلد نبود 

یه ربع هم داشت یامقلب می‌خوند :))

خیلی خوب بود 

خلاصه که به هرحال سال نو شد 

از صبح هم اومدیم خونه بابابزرگام و از فردا هم فکر کنم دیگه نوبت خونه ما بشه که بیان 

از پس فردا هم که ماه رمضونه :))

مهمونی فقط بعد افطار :))

از اون یه عالمه کارهامم که نگم دیگه 

تو سال جدید 

باید زبان بخونم 

زبان بخونم 

و زبان بخونم 

و دعا می‌کنم که همگی سالم و خوشحال باشن و آرامش داشته باشند و سالی باشه پر از خاطره‌های خوب برای آینده 

همه اون چیزی که تو زندگی کم دارن رو پیدا کنند و هدف‌دار زندگی کنند و برای رسیدن به هدفاشون تلاش کنن و حس خوب تلاش و پیشرفت رو داشته باشن 

امنیت داشته باشن چه اقتصادی که همش فکر نکنن پولشون داره آب می‌ره چه جانی که وقتی تو خیابون راه میرن حس نکنن هر لحظه ممکنه یکی خفتشون کنه یا پلیس بگیرتشون 

دیگه اینکه پول‌دار باشن و راضی و پربرکت درکنار عزیزها با خوشحالی 

همینا دیگه 

عیدتون مبارک 🌸🌸🌸

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۰۲ ، ۱۵:۴۲