حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

۳ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

خب همون‌طور که از عنوان مشخصه 

پست حاوی فحشه 

 

 

بری به هر خری بگی

ما قبل از اینکه پایانترم بدیم انتخاب واحد ترم بعد و می‌کنیم 

انتخاب واحدمون سرعتیه و کلا سی ثانیه زمان داری واحد برداری 

یه ماه زودتر برنامه میدن ولی تهش استادا مشخص نیست و درسی رو برمی‌داری که استادش مشخص نیس

تهشم میان دست می‌کنن تو پورتالت درسی رو که به زوررررررر ساعت هشت صبح پاشدی با سرعت نور برداشتی رو مثه آب خوردن برات حذف می‌کنن به خاطر اینکه این کلاس پر شده ولی اون یکی کلاس خالی مونده پس بیایم طبق لیست که به ترتیب الفباس و از قضا تو هم همون اولای لیستی اینا رو بندازیم تو اون کلاس با استاد گندش 

و برای مهمان شدن و حذف کردن هم باید برخلاف بقیه دانشکده‌ها بری منت یه روانی رو بکشی که برات یه برگه امضا کنه درحالی که بقیه دانشکده‌ها فقط کافیه چارتا دکمه بزنن که درخواستشون توی سیستم ثبت بشه 

میگه این چه سگدونییه توش داری درس می‌خونی 

 

و بله 

اینجا از سگ دونی هم بدتره 

و به مراتبببببب سگ‌ها اوضاعشون بهتر از ماعه 

من ریدم یه این دانشگاه 

که ماااادر دانشگاه های صنعتی کشوره 

ریدم به اون رئیس و مدیر و مسئول و سرتا پایین اون خراب شده 

یه مشت حروم خور عوضی 

آشغالا 

واقعا امیدوارم بمیرین 

از درد و زجر بمیرین 

یه جوری که قشنگ خفت و خواری بکشین 

​​​​​

​​​​​​

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۰۱:۰۲

خب بالاخره حالا که امتحانام تموم شده (و البته که هنوز پروژه آخریم پس فردا ددلاینشه) دارم سریال می بینم 

و فصل دوم Alice in Borderland و دیدم و الانم دارم ونزدی می بینم و بعدشم فصل اول Trying و قصد دارم شروع کنم 

گفتن ترم از 16ام شروع میشه و از اونجایی که تا 12ام ددلاین دارم قصد رفتن ندارم و از 23ام میرم 

 

خب حالا داشتم می گفتم

کاری به پایانش نداشتم 

که هرچند بدم نبود 

صرفا یکم گنگ بود 

ولی از لحاظ هیجان و بار احساسی و به تفکر وا داشتن خیلی خوب بود خدایی 

اونجایی که ذات واقعی آدم و میاره جلوی چشمش 

اون بازی که توش باید خال پشت گردن شونو حدس می زدن خیلی عجیب بود 

به طرز عجیبی یاد 10 آبان افتادم 

وسط شلوغیا و درحالی که کسایی که فکرشم نمی کردی می گفتن جاسوسن 

و به معنای واقعی کلمه به دوستای خودمم شک کرده بودم 

حس اینکه نمی شد به کسی اعتماد کنی 

حالا مثه اونجا خطر درحد مرگ آدم و تهدید نمی کرد ولی خب به هرحال خطرناک بود 

بعد اونجایی که به خاطر نبود آدما انقدر طبیعت رشد کرده بود 

خیلی عجیب و قشنگ و یه جورییی بود 

درکل سریال خیلی خوبی بود 

نمی دونم تو اون لیست فیلم و سریالام نوشتمش یا نه باید برم ببینم اگه ننوشتم اضافه اش کنم 

 

ونزدی هم تا نصفه دیدم 

تا اینجا که خوب بوده 

 

یه چندتا فیلم هم با بچه هامون دیدیم تو خوابگاه

خانوم هریس میره به پاریس و دیدیم 

خیلی حیلی حال خوب کن بود 

حیوانات شبگرد و دیدیم 

خیلی خیلی حال بدکن بود 

ددپول 1 و دیدیم 

خوب بود دیگه اینم حال خوب کن بود مخصوصا ترجمه هاش 

spirited و دیدیم 

اینم حال خوب کن بود دیگه 

جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند هم دیدیم

البته اینو تو قطار با هم کوپه ایام دیدم 

بدک نبود 

یه فیلم آروم و نسبتا هپی اندیگ 

Brexit و دیدم 

جالب بود واقعا برای من 

دادگاه 7 شیکاگویی رو دیدم 

اینم بد نبود فقط یکم دیر دستت میومد چه خبره 

1987 و دیدم 

به طرز عجیبی باهاش اشک ریختم 

یه صحنه داره اون دوتا دخترا میان برن سر قرار 

و همزمان شکل گیری اولیه تجمع و حمله پلیسا رو نشون میده 

خیلییییی این صحنه رو دوست داشتم و گریه کردم براش خیلی 

خب چیز دیگه ای یادم نمیاد  

 

این پروژه اخری هم بدم بره راحت شم دیگم 

 

ترم بعد 12 واحد بیشتر برنمی دارم 

ولی 3 تاش آزمایشگاهه و 3 تا هم سه واحدی سختتتت

یه کار دیگه هم می خوام بکنم 

که نمی گم فعلا 

و امیدوارم توش گیر نکنم 

برام دعا کنین (اون استیکر که داره لبخند می زنه و اشک هم می ریزه)

 

یه چیز دیگه هم بگم اینکه 

چقد همه چیز گرونههههههههههههههههههههه

بر باعث و بانیش لعنت 

 

شب بخیر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۱ ، ۰۰:۱۷

دارم میرم خونههههههههه

البته که هنوز دوتا پروژه دیگه باید تحویل بدم 

ولی خب به هرحال 

چقدرررررر این ترم سخت بود تحملش 

گاااااااد 

علیرضاها هم آزاد شدن 

هرچند موقت 

بهراد هم ان‌شاءالله زودتر میاد بیرون :)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۱ ، ۱۰:۰۲