چایی و املت
آقا ما صبح رفتیم سر کار
خانوم الف دل درد بود و اینا
دیگه من رفتم چایی دم کنم
بعد یه خریت کردم چایی زیاد ریختم
خودم میدونستم دارم زیاد میریزم چون بعدش هی آب دوباره سرش میکنن گفتم رنگ بده بازم
ولی دیگه زیادی زیاد ریختم :)))
چای شد رنگ ذغال :)))
همکاران گرامی هم کم نذاشتن
هرکی تونست یه تیکه انداخت مسخره کرد :)))
آقای ت که اومد فک کرد چایی موندهاس از پس تیرهاس :))
بعد گفتم نه تازهاس فک کرد چایی دارچینی چیزی داره که گفتم نه چایی سادهاس :)))
بعد هی قهوه میخورد میگفت کافئین این از چایی که شما دم کردین کمتره :))
بعد آقای ص اومد گفت من اینو بخورم برم آزمایش بدم مثبت میشه که :))
تیر آخر و آقای ج زد گفت چایی ریخیتن تو قوری یا آب ریختین تو قوطی چایی :))))
لامصب هی هم میرفتم نصف قوری رو خالی میکردم آب سرش میکردم بازم پررنگ بود
آقای الف هم گفت این تا فردا همینجوری رنگ میده
که گفتم اصلا شنبه براتون یه چایی بیرنگ دم میکنم که بفهمین
که گفتش نه خوب کردین اصلا هر کی چیزی گفت لیوانشو ازش بگیرین بگین خودش بره چایی دم کنه :))
دیگه بعدشم آقای الف املت درست کرد
چهارتا تخممرغ بیشتر نداشتیم ولی واقعا یه جوری درست کرد که خیلی شد
خوشمزه هم بود دستش درد نکنه
آقای الف فک میکنم تنها زندگی میکنه
ولی قشنگ مشخصه از ایناس که خونه خودشم تمیز و مرتب نگه میداره
از راه میرسه همش میگه این ظرفای کیه نشسته
سفره رو چرا جمع نکردین
کی نون ریخته رو فرش
غذا میخورین سفره پهن کنین
خیلی بامزهاس
آره دیگه
امروز احساس خجالت کردم یکم
همین