جلسه کنسل شده/یادگیری/بارون
صبح بیدار شدم دیدم استادم پیام داده که
من کسالت دارم جلسه کنسله اگه میخوای هم مجازی بذاریم
حس کردم دروغ میگه
این ترم نه اینجا درس ارائه میده نه تهران
نمیدونم چیکار میکنه اصلا
خلاصه گفتم نه ترجیحم حضوریه و هروقت بهتر شدین
تا اون موقع هم همچنان علافم :/
پوف
میم هم گفت صفر ثبت شده تو پورتال برای پروژه
خودم که هنوز جرات نکردم ببینم
دیگه دیدم جلسه که کنسل شد
خانواده هم از برنامه بیرون رفتن و بازار استقبال نکرد
در نتیجه رفتم سر کار
آقای ت خیلی تنبله
یعنی سر دیزاین و اینا مشکل داره با آقای ر
اعصابش سر اونم خورد بود
دیگه کلا رفته بود سر اپ دستگاهه
دیگه من خودم کد و بردم جلو
به منم گفت که اگه منم دوست دارم سر اپ هم کمک کنم
که گفتم خب هیچی بلد نیستم
و گفتش خب اینم بلد نبودی دیگه یاد میگیری
خلاصه فردا قراره اندروید استودیو نصب کنم ببینیم چی میشه
یاد ترم قبل افتادم که میم ها تو اتاق میخواستن اندروید استودیو نصب کنن و به زمین و زمان فحش میدادن که بدون فیلترشکن که فیلتر بود با فیلترشکن هم میگفت فیلترشکن و قطع کنین :)))
آخر وقت هم شیرینی که دیروز رفته بود تو پاچهاشو خرید دیگه
یه جا هم به طرز عجیبی باز بورد کار نمیکرد
یعنی اصلا برق نداشت
دیگه آقای ج اومد چک کرد دید جافیوزیش شل شده
اصلا خیلی یهویی بدون اینکه بهش دست بزنیم
بعد آقای ت بهش گفت خب اگه مشکل از پروگرم کردن ماس بگین چیکار کنیم اینجوری نشه
آقای ج گفت وقتی میخواین پروگرم کنید پاتونو از رو بورد بردارین :)))
دیگه ژانر و دست گرفتن
آقای ت میگفت اها یعنی میگی رو بورد بپربپر نکنیم کلا یا با دمپایی ابری که نرمه عیب نداره :)))
خیلی خوب بود :)))
آقای ش که همون حسابدار/مدیرمون باشه
گفت شنبه یادم بنداز برات اثر انگشت تعریف کنم از این به بعد انگشت بزنی *.*
به لحظات گفتگو برای قرارداد و خب دیگه پس کی حقوقمو میدین دارم نزدیک میشم :)
فقط کاش این بار پروژه از رو دوشم برداشته میشد
هوای اینجا خیلی خوب شده
برخلاف چند روز پیش که خیلی گرم شده بود
الان داره بارون میاد و خنک هم شده
خیابونا هم بو اقاقیا میده *.*
عا اینم یادم رفته بود بگم
با ح صحبت میکردم
و چقدرررررر این بشر دراما داره تو دانشگاه
یه بخش خیلی خیلی زیادش هم خودش مقصره
اصلا یعنی مقداری که این بشر توی این دو سال حضوری شدن دانشگاه دراما داشته من تو کل عمرم نداشتم
چجوری میتونن