حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

فقط دعا کن و دعا می کنم که این مزخرفاتتونو هیچ وقت نبینه

هیچ وقت

بشینین تا یه روزی یه جایی جوری آهش بگیرتتون

چقدر اشغالین که روزمو اینجوری خراب کردین آخه 

اون کثافتی که گفت من ناراحتم که اون زنده می‌مونه 

کاش بدونی خیلی حیوونی

کاش بدونی منم خیلی ناراحتم که آدمایی مثل تو می‌تونن نفس بکشن

کاش هیچ وقت این حرفاتونو نبینه 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۰ ، ۱۹:۴۱

همین الان بارون گرفته 

و جا داره که love tou to death پلی کنم

و در افق محو شوم

هق 🤧🤧🤧

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۰۰ ، ۰۱:۱۵

اول از همه امروز تولد س عه 🎉🎉🎉🎉

پس در نتیجه تولد الف هم هست 🎉🎉🎉

دلم برا س تنگ شده :( برای سگ اخلاقیاش و وحشی بازیاش که هی به زور یه چیزی بکنم تو حلقش تا ساکت شه 😂 

امیدوارم خونوادشون آروم شده باشه. نمی‌دونم مشکلشون چی بود یعنی حتی م هم دقیقا نمی‌دونست ولی خب تنش زیاد داشتن برا همین همیشه نگران الف بود بیشتر از خودش. ایشالا که الان خوب و خوش باشن.

هفته دیگه جمعه عروسی فائزه‌س 🎉🎉🎉😍😍😍

چقد دلم می‌خواد بریم. وای خدا اصن ما کی انقد بزرگ شدیم همین دیروز بود من می‌رفتم شطرنج اونم میومد تکواندو تا لاغر بشه

چه زود گذشت 🤧🤧🤧

دیشب Nevers تموم کردم و خب خوشم نیومد 😑🤦 اصن قسمت آخرش یه جوری همه چیو هم زد که برگام 

به نظرم باید برم بشینم همون رزیدنت ببینم. حداقل اونو می‌دونم چیه تهش چی میشه. هرچند آخر اونم هی لیونو فحش می‌دم که تو چقد بد‌سلیقه‌ای اه. اصن کاری می‌کنن برم بشینم مارول ببینم 🤦

دوست دارم برم کارآموزی ولی اینقدر تو خونه بودم و تو این مدت و با هیچ کی ارتباط نداشتم می‌ترسم ☹️🤦 در واقع هم دوست دارم از این منطقه امنم خارج شم یا حداقل گسترشش بدم هم اینکه می‌ترسم. قبلا بهتر شده بودما ولی الان تو این دوسال انقدر تو خونه موندم همون یه ذره توانایی حرف زدم با آدما رو هم از دست دادم

کاش یکی بود با هم دوتایی می‌رفتیم. در واقع یکی که هست ولی خب اون شخص کسی نیست جز خانوم د 😑😑😑 که اصلا باهاش نمی‌سازم

همینا دیگه 

بازم خیلی طولانی شد 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۰۰ ، ۱۵:۴۷

کاش میشد یکی رو می‌داشتم که باهاش راحت می‌بودم

راحت جلوش می‌خندیدم

راحت جلوش گریه می‌کردم

راحت الان بهش می‌گفتم درد دارم 

راحت همه فکرای تو ذهنمو بلند بلند براش می‌گفتم

 راحت راحت راحت

بدون اینکه دغدغه اینو داشته باشم که دعوام کنه

قضاوتم کنه

برای بقیه تعریف کنه

 

با این میزان از غیرصمیمی بودنم با اطرافیانم فک نکنم حالا حالا ها یه همچین کسی رو پیدا کنم 

اخرین باری که احساس صمیمیت با یکی کردم حانیه بود سر اتفاقای ترم قبل ولی فک کنم هنوز رکورد میزان راحتیم دست زینبه 

چقدر دوست دارم بهش پیام بدم و دوباره باهاش حرف بزنم

ولی حتی توانایی انجام اینم ندارم

اه خدا 

درد خیلی بده

منم که کسی جز تو رو ندارم 

خودت کمکم کن 

تنهایی خیلی سخته 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۰۰ ، ۲۲:۰۳

تو قبلیه یادم رفت بگم که 

راحله حامله‌س 😍😍😍😍😭😭😭😭🎉🎉🎉

عزیزم

راحله کوچولو حامله‌س خدایا هق 😭😍

از همون اول راحله برام با ریحانه و نفیسه و زهره فرق داشت

شاید چون کوچیک‌تر بود از بقیه‌شون

نه ولی واقعا فرق داشت

عروس که شد حقیقتا خوشحال نشدم هرچند واقعا هیچکی به جز فامیلای خودمون نمی‌تونن خودمونو تحمل کنن 🤦😂 ولی خب بازم یه جوریم بود

ولی خب خدا رو شکر که خوبن مثکه

عزیزم راحله کوچولو خودش مامان بشه هق😍😍😍😍

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۲

cryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying

این دیگه چی بود این وسط cryingcryingcrying

وای خدا 

من که خوب بودم

چرا اینجور شد یهو

من نمیخوام برم دکتر خدایااااااااااااااااااااااااا

میشه خودت درستش کنی

cryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying

لطفاااااااااااا

میشه چیزی نباشه و خودش خوب بشه

قبل از اینکه من مجبور شم برم دکتر

میشه لطفا

توروخدا

cryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۰۰ ، ۱۶:۰۱

یه روزی تقاص همه این اشکای ریخته شده رو می‌دین

بالاخره که صبح میشه این شب

بالاخره که زمان همه چیزو مشخص می‌کنه

بالاخره که سرتونو از توی برف درمیارین یه نفس بگیرین

همونجا

همون روز

همون لحظه

تک تک تونو می‌بینم که چه جوری دارین زجر می‌کشین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۱۶:۳۶

واقعا دوست دارم از یه عده بپرسم از خدا نمی‌ترسید؟

خدا رو قبول ندارید از کارما نمی‌ترسید؟

نمی‌ترسید یه روز این اتفاقا برای خودتون بیوفته؟

یکی بیاد مثه خودتون هرچی از دهنش در میاد بهتون بگه؟

مردم حرفتونو باور نکنن؟

اصن به حرفتون گوش نکنن؟

واقعا نمی‌ترسید؟

دلم نمی‌خواد دعا کنم سرخودتون بیاد 

ولی کاش یه جوری بفهمین که چقدر نامرد و بی‌انصافین

 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۰ ، ۱۲:۴۸

چه مرگم شده؟

امروز که خیلی روز خوبی بود

پس چرا هنوز احساس خفگی می کنم؟

چرا این جوری شدم؟

چرا خنده هات حالمو بدتر می کنه؟

خیلی سخته هیچ کی به حرفات گوش نده نه؟

اینکه همه گوشاشونو بگیرن و هرچی دلشون می خواد راجع بت بگن

اینکه برای گوش دادن به حرفات مجبور بشی بهشون التماس کنی

اینکه برای کار نکرده جواب پس بدی

اینکه چشماشونو روی همه گذشته ببندن و یهویی عوض بشن

اینکه مجبور باشی قوی باشی

اینکه حتی فرصت نکنی گریه کنی

 

کاش زودتر تموم شه

همه چی مثه قبل شه

کاش زودتر برگردی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۰۰ ، ۲۰:۱۷

فردا کنکوره

یادش بخیر برخلاف الان که انقدر برای امتحانام استرس دارم اون موقع اصلا استرس نداشتم

برخلاف اینکه میگن روزای آخر استراحت کنین من تا شب آخر داشتم خلاصه هامو میخوندم 

انگیزه‌م برای درس خوندن این بود که اینا رو تموم کنم برم انواع قتل و انواع دیه رو بخونم 🤦😂

حوزه ما سالن مطالعه پسرا بود و اولین چیزی که باهاش مواجه شدم چی بود؟

یه نقاشی نامنااااسب روی میزی که من باید روش میشستم 😑

در همین راستا اول از همه ظرف خوراکی مو در آوردم گذاشتم روش که نبینمش 🤦🤦🤦 خدایی این چه کاریه گند میزنین به اماکن عمومی اه 

برخلاف بقیه من تنها کسی بودم که مشاور نداشتم و یه دفعه هم که رفتیم جای یه یارویی که مثلا مشاور بود وی فرمود چقد در روز در میخونی کنم گفتم تقریبا ۳,۴ ساعت که فرمودند کسی با ۳,۴ ساعت درس خوندن در روز شریف قبول نمیشه ها 😐😑

جا داشت بعد نتایج کنکور برم کارنامه‌مو بخوابونم تو دهنش تا درس عبرتی بشه براش هر چرتی نپرونه

سال کنکور یکی از بهترین خاطراتی که داشت مال بیرون کردن معلم گند فیزیک مون از کلاس بود 💪💪💪

مال ماهای آخر بود که کلاس نداشتیم ولی من می‌رفتم صبحا مدرسه میذاشتم فیلم دانلود بشه با اینترنت مدرسه تا اون موقع درس می‌خوندم بعد رفع خستگی میشستم اونا رو می‌دیدم🤦😂

برخلاف سال پایینیا خوبی بچه های ما این بود که هیچ وقت آهنگ تو کلاسمون قطع نمیشد دلیل موفقیت ماهم همین بود به نظرم😁

خلاصه که برخلاف خیلی از بچه هامون هم بهم خوش گذشت و نتیجه‌م بهتر از اونا شد

 نتیجه اخلاقی هم این میشه که هرچی شل کنین همه چی روال‌تر میشه 😁

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۰ ، ۲۳:۱۴