جایزه
دوشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۴، ۱۲:۲۱ ق.ظ
می‌خواستم به پاس زحماتم بعد از آزمون
برای خودم از این پکای هالیدی کیکو بخرم
آف بلک فرایدی خورده
سحر می‌داد یک و سیصد
ولی الان به جاش باید بیست تومن پول ثبت نام دوباره آزمون بدم :)
همچنان خیلی ناراحتم
حرفای خود خود من
تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی
بایگانی
- آبان ۱۴۰۴ (۷)
- مهر ۱۴۰۴ (۱)
- شهریور ۱۴۰۴ (۲)
- تیر ۱۴۰۴ (۳)
- خرداد ۱۴۰۴ (۱)
- ارديبهشت ۱۴۰۴ (۲)
- فروردين ۱۴۰۴ (۲)
- اسفند ۱۴۰۳ (۳)
- بهمن ۱۴۰۳ (۱)
- دی ۱۴۰۳ (۳)
- آذر ۱۴۰۳ (۳)
- آبان ۱۴۰۳ (۵)
- مهر ۱۴۰۳ (۶)
- شهریور ۱۴۰۳ (۴)
- مرداد ۱۴۰۳ (۳)
- تیر ۱۴۰۳ (۸)
- خرداد ۱۴۰۳ (۹)
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۱۸)
- فروردين ۱۴۰۳ (۱۷)
- اسفند ۱۴۰۲ (۲۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۵)
- دی ۱۴۰۲ (۶)
- آذر ۱۴۰۲ (۶)
- آبان ۱۴۰۲ (۳)
- مهر ۱۴۰۲ (۹)
- شهریور ۱۴۰۲ (۷)
- مرداد ۱۴۰۲ (۷)
- تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
- خرداد ۱۴۰۲ (۲)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۹)
- فروردين ۱۴۰۲ (۵)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱۱)
- بهمن ۱۴۰۱ (۳)
- دی ۱۴۰۱ (۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۶)
- مهر ۱۴۰۱ (۳۱)
- شهریور ۱۴۰۱ (۴۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۴)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۷)
- خرداد ۱۴۰۱ (۳)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۲۳)
- دی ۱۴۰۰ (۱۵)
- آذر ۱۴۰۰ (۳۳)
- آبان ۱۴۰۰ (۳۲)
- مهر ۱۴۰۰ (۴۶)
- شهریور ۱۴۰۰ (۲۳)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱۳)
- تیر ۱۴۰۰ (۲۱)
- خرداد ۱۴۰۰ (۳)
آخرین مطالب
- ۰۴/۰۸/۲۷جایزه
- ۰۴/۰۸/۲۶خیلی ناراحتم
- ۰۴/۰۸/۲۵آپدیت بعد از آزمون
- ۰۴/۰۸/۲۵Wish me luck
- ۰۴/۰۸/۲۳دارم خفه می‌شم
- ۰۴/۰۸/۱۸وسط درس خوندن
- ۰۴/۰۸/۰۳گزارش وضعیت
- ۰۴/۰۷/۰۹غرغر شبانه
- ۰۴/۰۶/۲۱کار، تولد، کار
- ۰۴/۰۶/۰۲خلاصه مرداد
پیوندهای روزانه
حالا کجا میخواستی بری مگه؟ غصه چیو میخوری؟ از حالا تا آزمون بعد کاری که داری حفظ آمادگیه، واسه آزمونی که دوباره تکرار میشه غصه نخور... غصه واسه چیزاییه که دیگه دستت بهشون نمیرسه. همین که خواستیش، براش تلاش کردی، و واقعا نزدیکش هم بودی، همین یکی از اون جایزه‌هایی که میگی داره. برو بخر حالشو ببر... آزمون بعدی میشه حتماً
یادش بخیر من این غصه و گریه زاریو بعد از مسابقات کشوری شعر داشتم. وقتی دیدم همه‌ی شاعرانگیم و طبعم در مقابل تمرین و تلاش و استاد داشتن بقیه هیچی نیست، وقتی شب تو اردوگاه با اون پسره که اول شد یکم پیاده‌روی کردیم و اون سیگار میکشید و من تو اون جمع چند نفره فهمیدم چقدر تو زندگی کم‌تجربه‌ام، حتی دریغ از تجربه یه سیگار، وقتی نشد... تازه من برای همیشه اون اعتبار رو از دست دادم و 600کیلومتر سراسر ایرانو گریه کردم🤣 البته اغراق میکنم و واقعا از یه جایی به بعد اشکم تموم شده بود و تو فکر اون گز اصفهانی بودم که بهم داده بودن و داشتم میبردم خونه برا بچه‌ها و فکر تجربه هیجان‌انگیزی که داشتم...