گزارش وضعیت هفته اخیر
عرضم به خدمتتون که
رفتیم تهران
به کوب
رسیدیم دیگه دلم میخواست از سردرد سرمو بکوبم تو دیوار
بعد اومدیم یه غذا کوفت کنیم که اسنپ و تپسی جفتشون تمام تلاششونو کردن که من گوشیمو پرت کنم تو دیوار
خلاصه ساعت ده و نیم تونستیم یه ساندویچ مزخرف و کرون که ارزششون نداشت کوفت کنیم
تو راه هم بودیم که دانشگاهها رو مجازی کردن
ادارات هم گفتن به دلخواه کارفرما میتونن دورکاری کنن
گفتم حالا بذار صبح ببینم هستم یا نه
از هفت و نیم شروع کردم زنگ زدن
هشت دیگه دیدم آموزش کل بر نمیداره زنگ زدم عباسی
اون جواب داد گفت ما که هستیم اونا ولی شاید نباشن
دیگه گفتیم حضوری بریم که هنوز راه نیافتاده بودیم اونا هم جواب دادن و گفتن آره هستیم
رفتم دانشگاه و جایی که کار داشتم دیدم درقفله :/
ولی از داخل صدای حرف زدن میاد :/
هرچی در میزدم ولی هیچکی جواب نمیداد :///
بعد رو در زده بود ساعت کاری ۸ تا ۱۳
هی به ساعتم نگاه میکردم که ساعت نهه هی زنگ میزدم به تلفن میدیدم زنگ میخوره و صداش میاد
حتی صدای آدمای داخل هم میاد ولی نه کسی جواب میده نه تلفن و برمیدارن://
تا اینکه یکیشون با یه اتاق دیگه کار داشت در و باز کرد اومد بیرون
و زنیکه نکبت گفت تعطیلیم برو
منم بر و بر نگاش کردم
رفت برگشت گفت میگم تعطیلیم نمیبینی هیچکی نیس
گفتم گفتن دور کار نگفتن تعطیل شما هم که اومدین
گفت نه ما اومدیم کارای عقب مونده مونو بکنیم
رفتم پشت سرش تو اتاق
و هر فلمینگ یه نفرشان اومده بودن و تو اتاق بودن ولی در و قفل کرده بودن که کار نکنن
گفتم من ۱۲ ساعت تو راه بودم تا رسیدم
یکی دیگهشون گفت مگهههه اخبااار نمیبینی تعطیله
گفتم گفتن دورکاری نگفتن تعطیل
اون نکبت دیگه (خیلی دارم تحمل میکنم فحشای تو ذهنمو رقیق کنم و اینجا ننویسمشون) گفت ولش کن باهاش بحث نکن بگیر مدرکشو
بقیه نیستن که کارشو راه بندازن
برای انجام وظیفهش هم منت میذاشت عنتر
بعد یه دختره دیگه اومد تو
اونام زدن به کولی بازی که وااااای اینجوری نمیشه
در و قفل کنین الان یکی یکی میخوام بیان :///
کاش بمیرن
دختره بدبخت اومده بود میگفت این مدارکمو یه نگاه بکنین اگه چیز دیگه هم لازمه بگین همین الان برم بیارم
اگه امروز کارم راه نیوفته و مدرکمو ندم برای ترجمه به ددلاینم نمیرسم
زنیکه نکبت گفت باشه برو الان کار دارم
بعدم بدبخت هرچی گفت من عجله دارم یه نگاه بکن به اینا
گفت برو بیرون. هر موقع نگاه کردم اگه چیزی کم بود خبر میدم :/
بعدم که جفتمونو انداختن بیرون
گفت برو دیگه کارتو کردم
بعدش یه دختره با مامانش اومد
هرچی در زدن در و باز نکردن کثافتا
فرداش تو راه برگشت بودم عباسی زنگ زد گفت برات تایید نکردن
گفتم دیروز اونجا بودم
گفت خب نزدن برات زنگ بزن بگو برات تایید کنن
یک ساعت تمام بههردوتا خط اون دفتر کوفتی که انشاءالله هرچه زودتر خراب شه رو سر اون سه تا عنتر عقدهای زنگ زدم و جواب ندادن
با اینکه مطمئن بودم هستن
شانس آوردم فاطمه دانشگاه بود به اون گفتم رفت
اونم رفته بود میگفت به زور رفتم تو و بعدشم دوباره من و انداخته بیرون و در و قفل کردن
بعدم به دروغ گفته نه من همون دیروز تایید کردم
زنگ زدم به عباسی
گفت اگه تایید کرده بود که من مرض ندارم زنگ بزنم بهت الان تازه تایید کرده
یعنی اون دیروز که مدرک منو گرفت حتی نکرده یه دکمه بزنه و الکی منو یه روز علاف کرده زنیکه مریض
خلاصه که کارای پرداختشو کردم و شصت و یک میلیون وجه رایج مملکت دادم که مدرکمو آزاد کنم
الآنم دوباره کارم گیر همون سه تا نفلهاس و معلوم نیست چقدر لفتش بدن
الان دیگه رسیدم به مرحلهای که باید به استادم بگم ریکام میدی یا نه
و اگه بگه نه بدبخت میشم
و از اون سختتر اینه که به رئیس شرکتمون بگم ریکام میخوام
چون تا حالا یه دونه چت هم نداشتیم با هم
فقط امیدوارم وقتی به حسابدارمون میگم مگه خودت بهش پیام بده بگو
بگه باشه بهش میگم ببینم چی میگه
هرچند حتی نمیدونم به اون چجوری بگم
تو ایدهاش این بود که من دارم مثلاً زبان میخونم که برم دبی پیش اونا
فعلا قراره شنبه ناهار بدم که یکم نرم بشن
و اینکه نمیدونم ایمیل شرکت درسته یا نه
چون قبلاً یکم خراب شده بود
که اگه خراب باشه بازم بدبخت میشم
آه
بعد اینکه اون پروگرم مورد علاقه رفتم دیدم یک گراندش گفته حداقل ۶۰ واحد کامپیوتر ساینس پاس کرده باشی :)
واقعا جالبه
وقتی اینجا مینویسم اتو کارکت گوشیم به شدت خنگ میشه
خلاصه فعلا رفتم یه کورس پردازش تصویر پزشکی از دکتر رهبان و میبینم
البته که مدرک و هیچی ندارم چون تو آپاراته
و کورسای مکتب خونه هم خیلی گرون بودن
ولی خب گفتم بذار اینو اضافه کنم شاید بتونم یکم قانعشون کنم
مشکل اینه که خب واقعا من پایاننامهام تو حوزهای نبود که دوست داشتم
چون فقط میخواستم با یه استادی برش دارم
و کارم هم بازم چیزی نیست که دوست دارم
چون کار دیگهای پیدا نمیشد/نمیشه برام
و خب نمیتونم اینا برای اونا رو توضیح بدم تو انگیزهنامهام
صرفا داشتم فکر میکردم که بگم من دوست داشتم حوزههای مختلف تجربه کنم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که این مسیر برام بهتره
هرچند فکر نکنم خیلی روش منطقی باشه
صرفا اگه یکم شانسم بهتر بود و اون پروگرمی که مستقیما مال پردازش تصاویر پزشکی بود امسال فاندش جور میشد میتونستم اپلای کنم به جای اینکه برای اینی که به طور کلی برای پردازش تصویره و خب منطقیه که بک گراند کامپیوتری بخوان وضعم خیلی بهتر بود
آه
همینا دیگه
امیدوارم موفق بشم تو روند ریکام گرفتن و از استرس نمیرم :)
آها
با یه دختره هم حرف زدم که اون پروگرمش تموم شده بود و داشت برای پیاچدی اقدام میکرد
خیلی مهربون بود و کمکم کرد
اسمش کیمیا بود
و بهم گفت که مهم نیست اگه کشورای پارتنرت مزخرفن
یعنی تاثیری توی ارزش مدرکت نداره
ولی خب انقدر مزخرفه که پورتالش حتی اطلاعات قدیمیتو سیو هم نمیکنه و یه دفعهای باید همشو پر کنی و بدی بره :)
آها نگفتم که اونم باز شد اپلیکیشنش
حالا وقتش زیاده
اولین ددلاینی که دارم برای ۳۱ دسامبره
انگیزهنامهشو پر کردم و فقط مونده قسمت ریکام و مدارک
این دارالترجمهای هم که دادم مزخرف بود
رشتهمو ترجمه کرده بود مکانیک :/
حتی حواسم نبوده و توی ترجمه مدرک موقتم دوبار نوشته hold of
یا نوشته polytechnics
مدرکمو گرفتم یه روز بیشتر تهران میمونم میدم گدار احتمالا همونجا ترجمه کنه
فقط نمیدونم این کد صحت و چیکار باید بکنم و چقدر طول میکشه
خب دیگه من برم دستشویی
دارم میترکم