خب
الان که دارم اینو مینویسم سوال قطار شدم
هنوز راه نیوفتاده البته
چرا تعطیلات تموم شد 😭😭😭
تقریبا به پنجاه درصد اهدافم توی عید رسیدم
از فردا هم باید برم دانشگاه
برای پروژهام تقریبا هیچ کاری نکردم
یعنی من که کردم
اون عنتر خانومی که باهاش همگروهیم هیچ کاری نکرد
و خب هیچ جوره با این اوصاف فک نکنم بتونم به موقع پروپوزال بدم
من کدام این جوریه که خیلی جوشیم
یعنی مثلا به یکی میگم یه کاری میکنم
انقدر جوش میزنم که نکنه به موقع نشه انجامش بدم و اینا
خلاصه شده بمیرم به موقع اون کار و انجام میدم
ولی این عنتر خانوم اینجوری نیس
مثلا قراره بود تو عید مقاله بخونیم
و من تعداد خوبی مقاله خوندم
با اینکه خیلی خیلی برام سخت بود و خودم به زور مجبور میکردم
و براش فرستادم و گفتم اینا به نظرم خوبه
و وی فرمود که من الان درگیرم از هفته دیگه شروع میکنم
و الان فک کنم ده روز هم گذشته و هیچ خبری ازش نیس
اون سری هم که همگروهی بودیم
به مدت یه ماه تمام من هی میگفتم بیایم اینو شروع کنیم
و اینا هی گفتن وقت هست وقت هست
و در نهایت شب ددلاین شروع کردن
و منم از اعصاب خوردی هیییچ گونه کمکی نکردم و رفتم بیرون
و فرداشم عنتر خانوم اینجوری بود ما همه ی زحمت و کشیدیم
منم باهاش دعوا کردم
و الان هم واقعا دوست ندارم باهم کار کنیم
فقط نمیدونم چرا اون موقع که استاد گفت دو نفری اوکیین؟
من خررررررر گفتم آره -.-
واقعا نمیفهمم
در هر صورت الان که برم تهران مجبورش میکنم بیاد بشینه کار کنه اگه نگه فلان کار و دارم و نمیتونم و بلاه بلاه بلاه
زندگیم افتاده بود رو روال ها
الان دوباره باید برم به ساعتای جدید عادت کنم
تو عید برنامه این بود تا ۱۲ میخوابیدم
ساعت ۱ پا میشدم
تا ۵ کارای درسامو میکردم
بعد تا ۷-۸ استراحت بودم
دوباره تا ۱۱-۱۲ درس
تا ۲ سریال
تا ۴ سحری
و این چرخه ادامه داشت
الان باید ۱۰ صبح پاشم
و واقعا شانس آوردم که کلاس قبل ۱۰:۴۵ ندارم
آه
تو عید نشد اون قدر که باید و شاید سریال و فیلم ببینم
یعنی از مود سریال دیدن کلا خارج شده بودم
من این مدلیم که یه مدتی کلا هیچی نمیبینم
بعد دلم تنگ میشه
یهو میشینیم با سرعت زیادی سریال و فیلم میبینم
درحال حاضر دارم برکینگ بد و میبینیم
البته قبلا هم سه بار به صورت ناموفق شروع کرده بودم چند قسمت دیده بودم ولی کرده بودم
ولی این دفعه دیگه دارم ادامه میدم الان فصل سهام
آخر فصل دو من واقعااااااا ناراحت شدم
واقعااااااااا
دیگه نمیگم چرا اسپویل نشه برای کسی
در آخر اینکه
امیدوارم سال خوبی باشه برای همه
وقتی برم خوابگاه دعوا نشه دوباره
شاهد چس ناله های کات کردههای اتاق نباشیم دوباره
دلم برای علی تنگ شده
بریم بازی کنیم
بریم شهربازی
بریم شمال
و اینا دیگه
یه چیزای دیگهای هم میخواستم بگم که یادم نمیاد
دیگه بیشتر از این چرت و پرت نمیگم
همین دیگه
شب خوش
عااااااا
یادم اومد
یکیش این بود این پسره که سال پایینیه
و تیایه
و خب قبول دارم که خیلی بیشتر از من تو این زمینه حالیشه و تجربه داره
و خیلی اسکوله -.-
واقعا کمر همت بسته بچهها این ترم نمره پایین بگیرن
ایدههای چرت میده دلت میخواد لهش کنی
بعدم خیلی نچسبه
ایش
همین دیگه
امیدوارم چیز جدیدی دیگه یادم نیاد
خب دوباره یادم اومد
میخواستم بگم که نمیدونم چرا دارم پریود نمیشم
به خدا اگه تو قطار بشما
کاری از دستم برنمیاد
ولی خیلی ناراحت میشم :(
همین دیگه