حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

۴۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

هم مختاری هم کریمی به عباسپور گفتن که فاطمه رو اوکی کن برامون 

وای خدایااااااااا 

وای حالا فاطمه مسافرته گفت برسم اسکرین می‌فرستم از چتمون 

وای =)))))))

باز حالا کریمی رو بگی یه چیزی 

چند وقته دارم با هم چت می‌کنن 

ولی آخه مختاریییییییی 

لامصب کلا چندبار مگه تو اینو از نزدیک دیدی 

تازه حرف هم نزدیننننننن 

وای عررررررررررر 

ملت چجوری می‌تونن 

بعد میگن دخترا خیلی عجیبن 

به خدا که پسرا عجیب‌ترن 

وای حالا خوبه بین مختاری و کریمی دعوا بشه =))))

عباسپور چجوری روش شده به فاطمه پیام بده

اون دوتا چجوری روشون شده برن به عباسپور بگن 

چقدر ملت پرروعنا 

عجیبههههههه 

 

فردا اگه میشد وقتی بیمارستانم با فاطمه حرف بزنم حالم خیلی خوب میشد فکر کنم 

امیدوارم فردا هم بتونم خوب بمونم 

اتفاقی نیوفته 

حرفی هم پیش نیاد

بدون کوچییییک‌ترین اینتراکشنی تموم بشه و بره 

امیدوارم بقیه هم باشن و مجبور نشم با اونا تنها باشم 

و کلا امیدوارم فردا سالم برم و برگردم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۱۷

 

کسی نپرسید ولی

خواستم بگم یکم بهتره حالم :)

همین دیگه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۰۱ ، ۱۸:۱۸

این خیلی بده که راجع‌به هر چیز کوچیکی انقدرررر اورثینک می‌کنم که حتی تپش قلب می‌گیرم؟  :(

 

می‌خواستم بیام بنویسم که بابام اومده و وقتی هست حالم بهتره 

که دیدم اون دوتا کله پوک باز بهم پیام دادن و الان دوباره قلبم بد می‌زنه 

 

یکی بیاد حواسمو پرت کنه 

بیاد راجع‌به تَرَکای دیوار حرف بزنیم 

مثه اونجا که میگه «تو به گوشم افسانه بگو که دل فسرده‌ایم»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۲۲:۱۴

قلبم درد نمی‌کنه

ولی بد می‌زنه 

خودم می‌فهمم 

حس می‌کنم نیاز به یه کوچولو پروپرانولول دارم 

ولی خب بخوام بخورم باید دلیل خوردنشم توضیح بدم 

که خب نمی‌خوام 

 

دیدم با بسته کامپیوتر موافقت شده 

و امیدوارم پشیمون نشم از اینکه برش نداشتم

که خب بیاین با هم راحت باشیم 

مطمئنم که پشیمون می‌شم 

 

صبح رفتم دندون پزشکی 

و خدا رو شکرررر گفت همه چی خوبه و نیازی به پر کردن و اینا ندارم 

به خاطر همین صبح نرفتم بیمارستان 

که واقعا خوشحالم چون از دیشب دیگه دوست ندارم برم 

حداقل چند روز

دوشنبه هم شیرینی می‌گیرم میرم خدافظی می‌کنم کلا دیگه 

 

تابستون سختی بود 

یعنی هست 

دلم می‌خواد یه تعطیلات حداقل یه هفته‌ای بدون دغدغه داشته باشم 

بدون فکر و خیال اضافی 

 

نفس کشیدنم سخت شده 

​​​​​

​​​​

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۹

می‌دونم خیلی دارم غرغر می‌کنم 

ولی لعنت به معده عصبی 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۲۱

خدای من 

«افتخار می‌دین قرار بذاریم همون ببینیم»

آر یو کیدینگ مییییییی؟

چی میشه که به ذهنتون می‌رسه به یکی کلااااااا نمی‌شناسینش برین پیشنهاد بدین 

خب وات د هل 

به کجای قیافه و رفتار من می‌خوره این کارا هاااااااا 

وای خدایا 

چرا واقعا 

یه کاری می‌کنن آدم نتونه یه کلمه حرف بزنه 

خوبه یک کلمه هم به چرت و پرتاتون نمی‌خندما 

وای -.-

 

پ‌ن: این همونه که گفت «سلام خوبین؟» -.-

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۱ ، ۲۰:۲۸

خب روژان و خیلی کم می‌شناسم چون اصن ورودی ما نبوده و کلا یه هفته با هم هم‌اتاقی بودیم 

ولی خیلی دوستش دارم 

خیلی دختر خوبیه به نظرم 

این روزا هی حرفاش تو مغزم می‌پیچه که می‌گفت تو الان باید برای زندگیت تصمیم بگیری که می‌خوای چیکار کنی 

بری یا بمونی 

امروز بهش پیام دادم 

فقط برای اینکه حالشو بپرسم و دلم براش تنگ شده بود 

اولین باره تا حالا یه همچین حرکتی می‌زنم 

تاحالا پیش نیومده بود دلم برای یکی تنگ بشه و بتونم بهش پیام بدم 

فک کنم به خاطر حال این روزامه 

یعنی بودن کسایی که دلم براشون تنگ شده بوده 

ولی هیچ وقت نتونستم بهشون پیام بدم 

الانم امیدوارم مزاحمش نباشم 

کاش به زور و از سر رودربایستی جواب نده بهم 

فقط یه سلام علیک معمولی کردیم 

و اشکام بند نمیان 

غیرطبیعیه 

این روزا به مو بندم 

 

چقدر این روزا easy on me تو مغزم پلی میشه

 

توی گروه فامیلی‌مون تو رودربایستی عضو شدم -.-

مامانم گفت بیا تو لیسانستو بگیر نیما هم ارشدشو بگیره بعد یه جایی پیدا کنین که هم رشته تورو بخواد هم رشته اونو دوتایی با هم برین و من گفتم خب بریم. مامانم برای دومین بار تو این چند روز خیلی تعجب کرد. که من دارم می‌گم بریم. گفت دیگه چه خبر شده که حتی تو هم میگی بریم قبلنا که تا می‌گفتیم برو می‌گفتی نه. 

لعنت بهتون که حتی منم میگم بریم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۵۹

چرا میاین می‌گین سلام خوبی؟

بعد بقیه شو نمی‌گین 

منتظر می‌مونین تا جواب این پیامتونو بدن بعد بگین کارتون چیه 

بگین همون اولش دیگه 

به خدا ما نمی‌گیم باز کارش گیر کرد اومد 

شما فقط همون اول بگین چیکار دارین لامصباااااا 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۳۷

خدایی خدا 

خودت دلت برای من نمی‌سوزه؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۱ ، ۰۱:۲۱

درست نبود که تو این حالم این  پست روزنامه رو هم ببینیم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۱ ، ۰۰:۵۲