حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

چه عجب بعد یه مدت یه فیلمی دیدم پسندیدم

دو قسمت از Alice in borderland دیدم

ایده که sward art online اون قدر حرومش کرده بود و گند زنده بود بهشو خیلی خوب تا اینجاش درست کرده

اینکه دیده نشده خیلی عجیبه

البته از آخرش فعلا خبر ندارم

ایشالا که خوب باشه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۲۱

دو رقمی که شده بود یادته

الان یه رقمی شده

سخت می‌گذره

کاش حداقل خوش می‌گذشت

دوست دارم برگردم تهران

ولی نرم سرکلاس

حوصله کلاس حضوری ندارم

در واقع حوصله استادای حضوری رو ندارم دیگه

این روزا بی‌حوصله و بی‌حس ترینم

هنوز حسام برنگشتن

هنوز هیچ واکنشی به اتفاقای اطرافم ندارم

سختمه برگردم به شرایط قبل کرونا

از اینکه دارن واکسن می‌زنن نمی‌دونم خوشحال باشم یا ناراحت

هر طرف مغزم یه چیزی می‌خواد 

دلم هم که این وسط هیچ حسی نداره 

خسته‌ام 

از همه جا و همه چیز

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۹

یه روزی می‌رسه که دوباره ما

صُبا قدم میزنیم تو پیاده‌رو،

کنار چنتا کرگدن

شبا تا صبح می‌رقصیم باز،

چشم تو چشم چنتا پنگوئن

رودا پر از آب میشن،

ماهیا برمیگردن به خونه

 من و تو بازم با همیم،

زیر درختایی که سبزن واقعا...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۱۸

کاشکی بتونم این ایده‌ای که تو ذهنمه رو عملی کنم 

یه کوچولو اعتماد به نفس می‌خواد فقط

برای یه بارم که شده 

با تمام وجود

جرات خودتو جمع کن 

و 

این جمله رو تکرار کن

کسی تو رو نمی‌شناسه 

کسی تو رو نمی‌شناسه 

کسی تو رو نمی‌شناسه 

پس فقط کارتو بکن

یا میشه

یا نمیشه

ولی تو دیگه حسرت نمی‌خوری

تو خیالت دیگه با خودت کلنجار نمیری

موفق باشیییییی نگین :)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۰۲

این تو بودی که بد عادتم کردی

این یه روزی که نیستی

 داره اندازه یه سال می‌گذره

همیشه باش

​​​

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۴۷

از دیشب که عکسای رزیدنت جدیدو دیدم پوکرم

خب واقعا وات د هل

این چه کاریه که می‌کنین

ملت با اینا خاطره دارن کثافتا

اون کیه گذاشتین جای بچم لیون ها ⁦😑

خجالت نمی‌کشید

برای اون اسطوره جذابیت یه همچین بازیگری رو گذاشتین

زشته به خدا

حداقل ریش سبیلشو که می‌زدین دیگه 😑

بچم لیون آخه اینجوری بود 🤦🤦🤦

به قول یه بنده خدایی حتی پول رنگ ندادن رنگ موهاشو مثه خودش دربیارن 

دیگه از کلرم که هیچی نگم دیگه 

بانو به اون زیبایی

این کیه جاش گذاشتین

فک کردین تن هرکی یه کت قرمز کردین میشه کلر؟🤦🤦🤦

وای به قول اون یکی یارو دیگه این بیشتر شبیه کُلُر تا کِلِر

اه کاش هی از رو اینا فیلم نسازین

فقط بلدین گند بزنین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۳۳

به نظرم لازمه یه بار دیگه یاد آوری کنم که

زمستون >>> بهار >>> پاییز >>> تابستون

و یه بار دیگه الله الله به این جناب ویوالدی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۰۹

بعله

استاد زبانم مرد

خدا بیامرزه ولی خیلی بد موقع مرد

الان این وسط این دوتا کلاسی که هر کدوم ۴۰ تا ظرفیت دارن و ۷۱ نفر تو لیست انتظارشن خدا می‌دونه چی میشه

اگه شانس منه که اصولاً بدترین حالت ممکن رخ میده

مثلا عزیزی رو جایگزین می‌کنن

یا با این عقلی که دانشگاه ما داره هیچ بعید نیس که کلا کلاسو حذف کنه بعدم بگه تو تکمیلی دوباره بردارین که اونجوری هیچ جوره به من نمی‌رسه 

حضوریا که ازش خیلی راضی نبودن 

ولی مجازی که خوب بود بنده خدا

خدا بیامرزه

ولی خیلی بد موقع مرد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۱۶

حقیقت اینه که ترسناک‌تر از، از دست دادن کس/چیزی که دوسش داریم، از دست دادن کس/چیزیه که بهش عادت کردیم.

وقتی یه چیز/کسی رو دوست داریم یعنی حواسمون هنوز اونقدر بهش هست که عادی نشده باشه برامون. انقدری که حتی گاهی نبودشو تصور کنیم و بگیم وای بدون اون نمیشه. 

ولی وقتی عادت کردیم به بودنش 

اون موقعس که حتی تصوری از نبودنش نداری. از اینکه بدون اون چی کار باید بکنی یا حتی قبلا بدون اون چی کار می‌کردی.

اون جایی که تو alone میگه "?was my bed always this big"

دقیقا همون جا

اونجایی که نمی‌دونی قبلا چجوری زندگی می‌کردی

همونجاس که می‌شکنی

من و به عنوان آدم خوابالو می‌شناختن. کسی که همیشه صبحا سرکلاس خوابه. کسی که اراده کنه بخوابه کسی جلو دارش نیس. اونوقت همین من یک هفته تموم نمی‌تونستم بخوابه حتی با قرص خواب. خوابیدن عادی‌تر از اون چیزیه که بخوایم هرروز بابتش بگیم خدا رو شکر نه؟ یا نشستن یا دراز کشیدن عجیبه واقعا ولی عادت کردیم به بودنشون و هیچ تصوری از نبودنشون نداریم.

ولی ما عادت می‌کنیم

به همه چیز

حتی چیزایی که دوستشون داریم

و مجددا اون جا که تو alone میگه 

I don't know how to be alone without you

so I don't know how to eat, sleep or dress up

a white paint covers my head

I wanna die

cuz I don't want to be alone

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۱۳

فقط همین 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۲۰:۰۵