حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

واقعا این آهنگ از اوناس که هر دفعه که گوش میدی بهتر میشه

و از اونایی که یه دفعه پلی کردیش بار دوم هم پلیش می کنی 

و از اونایی که هر از گاهی برمی گردی سمتش

 

                        lemon - kenshi yonezu

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۲۳:۱۳

اه

جواب اون ایمیل کوفتی که دیشب زدم اومد 

و توف 

گفت نمی تونم حذف کنم 

خب یعنی چی 

الان که همه تو خونه هاشونن 

به چه حساب تربیت بدنی درس عملی محسوب میشه وقتی هیچ عملی از سمت اونا نیست

اه 

یه درس اومدیم حذف کنیما 

لعنت 

خب من الان چی کار کنم ها 

همین مونده تربیت بدنی بشم ده دوازده 

اه 

اه 

اه 

اه

تنها کارتون رفتن رو اعصابه 

اعصابم مثه سگ خورده 

اه 

حوصله درس خوندنمم گرفت

توف

اه 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۱۹:۴۹

خب 

بالاخره رفتم یه سر بهشون زدم 

به خیلیا 

یه ساعت نیم طول کشید

فقط برای یه نگاه سرسرکی

کیانوش، صالح، حانیه، مودی، حسین، مصطفی ها، وزیری، میمندیان، کیا، ویلی ونکا، صادق، شاکر، مهرانه، آقا سامانی، خسروانجم، شهبازی، فاطمه، نراقی و... 

دلم براشون تنگ شده بود 

حالم خوب شد :)

باید تلاش کنم زود به زود بهشون سر بزنم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۰ ، ۰۱:۴۵

واقعا ایمیل زدن چقدر کار سختیه

یعنی اون روزی که من بخوام ایمیل بزنم و یه کلمه رو عامیانه ننویسم یه کلمه رو رسمی باید عید اعلام بشه -.-

اخه "می خواهم بدانم که ایا می شود ..."

خیلی لوسه -.-

یادمه یه دفعه توییتای پرهامو می خوندم همشو رسمی نوشته بود یه جوری که انگار نامه اداریه 

بعد خودش تو یه توییت دیگش گفته بود که انقد ایمیل می زنه و جواب ایمیل میده اینجوری شده 

سخته 

اه 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۰ ، ۲۳:۰۰

خب بالاخره پیکی رو هم تموم کردم 

خیلی سرعتم بالا بود متاسفانه 

ده روزه سی قسمتشو (کل پنج فصلشو) دیدم 

ناراحت شدم با دیدنش

یعنی بعد از فصل اولش 

مصداق بارز کش آوردن داستان

خیلی ناراحت میشم می‌بینم یه سریال، خیلی خوب شروع می‌کنه ولی از یه جایی به بعد فقط کش میارنش به اعتبار سابقه خوبش

نمونه داخلیش مثلا شهرزاد 

فصل اولش واقعااااا خوب بود 

ولی از فصل دو انقد وزن عشقولانشو زیاد کردن که گند زدن 

اصن واقعا ناراحت می‌شدم می‌دیدم کیلین مورفی با اون همه عظمتش، چی بود چی شد 

مثه سوارد آرت آنلاین که مصداق بارززززز گند زدن به یه ایده خوب با عشقولانه کردن ماجرا بود 

خب حالا یکم تعریف کنم ازش 

موسیقیش فوق‌العاده بود 

واقعا فوق‌العاده بود 

قاب بندیااااااااش 

انقدرررررررر خوب بود که تعداد خوبی اسکرین تونستم بگیرم

و اما بازی ها

الله اکبر به جناب کیلین مورفی 

خدا زن و بچه‌هاشو براش نگه داره 

خدا بیامرزه هلن مک‌کوروری رو 

برای فصلای بعدیش معلوم نیس کیو بیارن جاش

کاش کمتر سیگار می‌کشیدن هق

صورت کیلین مورفی واقعا عجیبه 

استخوونای گونش خیلی بزرگه، لباش هم بزرگه، فاصله چشم و ابروشم کمه و در کمال تعجب وقتی می‌خنده قیافش از این رو به اون رو میشه، واقعا عجیبه  

 

ولی خب یه بار دیگه باید بگم کاش اول آخر یه داستانو بنویسن بعد گسترشش بدن که یهو تهش گند نخوره بهش 

 

پ‌ن۱ : بعدش قراره سان آف آنارشی (پسران آشوب) ببینم 

پ‌ن۲ بی‌ربط : به طرز عجیبی الان از تو وب یکی فهمیدم که شکسته گلپا، یه تیکه از ای ساربان نامجوعه که خب من همون نسخه قدیمی گلپا رو ترجیح میدم

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۰ ، ۲۱:۵۷

خب به درک که خیلی دارم می نویسم اینجا

داشتم فکر می کردم که چقد عوض شدم تو این مدت

نسبت به اتفاقات اطراف بی حس ترینم

تایم لاینم کلا عوض شده

دیگه سیاسی نمی خونم

حتی حوصله خوندن ترجمانم ندارم

دلم برای کیا سمانه مصطفی علی کیانوش غزل و خیلی و خیلی دیگه از ادمایی که می شناختم تنگ شده

نمی دونم به خاطر خونه نشینیه یا چی

اها یادم اومد

همش زیر سر فلاحه 

در راستای کم کردن استرس همه چیو ول کردم 

کلا بعد کلاسش عوض شدم 

قصد کردم از فردا بهشون سربزنم 

ان شاء الله

 

پ ن: اجرای مارینسکی رو دارم می بینم که دین امروز و ادا کنم 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۰ ، ۲۲:۴۴

امروز رفتم حرم

خلیییییی شلوغ بود 

حتی تو صحن هم جا برای نشستن نبود

حتی تو افتاب

البته موقع اذون بود 

منم اومدم بیرون رو زمین نشستم 

و انقدر لباس پوشیده بودم که اب پز شدم

 

اینایی که تو اتوبوس می بینن جای خالی هست ولی بازم میان میشینن کنارت و دوست دارم کتک بزنم

 

دارم پیکی رو تموم می کنم 

سرعتم در فیلم دیدن فوق العادس واقعا

خیلی خودمو نگه داشتم تا الان چیزی راجعبش ننوشتم

 

سعی کردم کمتر بنویسم اینجا

حس کردم دارم وابسته اینجا و نوشتن میشم

البته که اینکه این چند روز هیچ گونه اتفاق قابل نوشتن هم نداشتم بی تاثیر نبوده

 

امروز روز جهانی باله بود/هست

انقدر ظهر خسته بودم که حتی حوصله دیدن لایو رویال اوپرا هوس هم نداشتم

خوابیدم به جاش

به همین مناسبت یه بار دیگه دیدن زنده اجرا دن کیشوت را از نزدیک برای خودم و دیگر ارزومندان، ارزومندم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۰ ، ۱۹:۵۲

بعله

اینو (لینک یوتیوب) از یه ساعت بعد اینکه اومد بیرون دیدم 

و هنوزم دارم می‌بینم 

چقدر زیباست 

انقد موزیک ویدئوها پرزرق و برق شدن که آدم حالش بهم می‌خوره 

ولی این چقدررررر ساده و زیباس 

چقد حال خوب کنه 

خیلی وقت بود که مرض دیدن فیلمای مثبت شدن بیبی چکو ترک کرده بودم 

و خب اینو دیدم و دوباره رقیق شدم 

 

 

مبارکشون باشه 🤧🤧🤧

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۱:۱۶

به طرز عجیبی به گوشیم معتاد شدم

فقط کافیه دور و برم باشه

عملا دیگه تو دستم خواهد بود نه دور و برم

ولی کافیه مثلا بذارمش تو اتاق و خودم بیام تو سالن

اینجاست که دیگه تنبلی بر اعتیاد غلبه می کنه و می تونم درس بخونم =))

البته اینکه کارای دیگه هم که دارم اصلا جذاب نیستن هم بی تاثیر نیس

ولی خب به هرحال مجبورم فعلا درس بخونم

دوسال پیش موقع شلوغیای دی تو دانشگاه و اتفاقای اون موقع 

فریبا بهم گفت

مهم نیس چه اتفاقی میوفته 

حوصله داری یا نداری

تو باید درستو بخونی 

و من خیلی تلاش می کنم که به این جمله عمل کنم

و حقیقتا چقدر سخته

کاش درسا جذاب تر بودن

کاش حداقل تو گوشیم یه چیز به درد بخور پیدا می شد 

همونم الکی دستم می گیرم و چک می کنم

در انتظار هیچکس  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۰ ، ۲۳:۰۴

حوصله هیچی ندارم

فاطمه اومده میگه برای نشریه مطلب می نویسی 

میگم حوصله ندارم

ظهر از شدت بی حوصلگی رفتم حموم بلکه زمان بگذره

به زووووور فیلم جلسه 8 الک دو رو دیدم ولی حوصله حل کردن تمریناشو ندارم

به یه هیجان خوب نیاز دارم 

یه چیزی که استرس منفی بهم وارد نکنه

ولی هیجان هم داشته باشه 

مثه یه مسابقه 

یه چیزی مثه رضا صادقی

یا بازی ریاضی =))

یا شهر ریاضی

مثه مسابقه های زمان مدرسه

دلم می خواد برگردم تهران و به تهرانگردیم برسم

همزمان دلم نمی خواد برم دانشگاه و کلاس

بیکار باشیم پاشیم بریم بیرون دور دور

اخرشم بدو بدو کنیم برسیم خوابگاه تا تاخیر نخوریم

بعدم بشینیم تا پاسی از شب تو نمازخونه فیلم ببینیم

هعی...

 

به این وضعیتی که هم دوست داری دور و برت شلوغ باشه

هم دوست داری تنها باشی و کسی مزاحمت نباشه چی میگن دقیقا؟

خیلی مزخرفه هرچی که هست 

حتی چیزی هم برای نوشتن ندارم

وضعیت رقت انگیزیه حقیقتا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۰۰ ، ۲۳:۵۰