حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

یه روز خوب تا الان *.* + خاطره

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۰، ۰۲:۵۰ ب.ظ

خب امروز تا اینجا خوب بوده *.*

خدایا شکرت 

صبح بیدار شدم داشت بارون میومد *.*

چون هوا ابری بود و تاریک خیلی خوب خوابیدم 

برگای درخت تو حیاطمون زرد شده و بسی زیباست *.*

دامی حامله‌س و دوماه دیگه نی‌نی به دنیا میاد هیق *.*

امروز روز دانش‌آموزه 

یادی کنیم از خانم یادگاری مدیر دبیرستانمون 

یعنی دقیق‌ترش میشه دوسال آخر 

با اختلاف بهترین مدیر کل سالای تحصیلیم بود 

روز دانش‌آموزان بهمون پنجاه تومن بن کتاب دادن بعدم بردنمون پردیس کتاب که همون جا هرمی می‌خواست خرید می‌کرد 

کلا خیلی خرج بکن بود 

به مناسبت هر عید و روزی هی برامون کیک و شیرینی می‌گرفت 

مثلا برای ریاضیا روز مهندس کیک می‌گرفت

روز آزمایشگاه کاپ کیک سفارش داده بود روش عکس لوازم آزمایشگاهی داشت 

شب چله برامون یه بسته پففیل و یه بسته آجیل و کاپ کیک داد

همه عیدا اگه شیرینی نمی‌گرفت از بوفه مدرسه برای همه بستنی می‌گرفت

دوبار بردمون رستوران. دستشم به کم نمی‌رفت رستورانای خفن می‌بردمون 

اره دیگه 

یادش بخیر

همینا دیگه 

چقدم زیاد شد

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۱۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی