آقا واقعا اسنپ و غذا تو تهران خیلی گرونه
اینجا من میگم اوووووووو پنجااااااه هزارتومان بدم پول اسنپ
بعد تو تهران میگم خدایا شکرت شد ۹۹ تومن
حالا
بعد کلی ایمیلکشی از این استاد به اون استاد
اون استاد تک درسم یه مشت دروغ گفت که دلم میخواست ایمیل بزنم و بشورمش که خودمو کنترل کردم و اون یکی مدیر گروه هم که طبق معمول شر و ور گفته بود که اصلا ارزش جواب دادن نداشت
فرداش رفتم پیش معاون آموزشی گل و مهربونمون (چشم نزنمش)
گفتم ببین یه چی به این بگو وگرنه خودم میگما
گفت نه من بعدش چندتا ایمیل دیگه بهش دادم و خودم براش توضیح دادم گفتم یه اطلاعیه میذارم تو کانال آموزش که هرکس لازم داره درس و بیاد بگه همه با هم امتحان بدین
بعد دیگه گذاشتن تو کانال و رفتم اسم نوشتم
بعد گفتم برم ازش تشکر کنم رفتم تشکر کردم گفتم از خود استاد هم برم تشکر کنم؟
گفت نه اون هنوز موافقت نکرده من گذاشتمش تو عمل انجام شده :)))
واقعا اگه نبود کارم ران نمیوفتاد
دیگه منم بلیط گرفتم برای ساعت هفت که تا شیش صبح برسم مشهد و برم سرکار که مرخصیام نسوزه و دفعه بعد که برا امتحان و کارای فارغالتحصیلیم برم گیر ندن بهم
هرچند گور پدرشون
با یکی از هزاران میم اطرافم صحبت میکردم و حدود پنج ماه کار غیرمرتبط و نسبتا بدون نیاز به تخصص از اسفند میرفته و ۷۰درصد حقوقش از من بیشتر بوده
حالا
دفاع میم هم افتاده بود سهشنبه
میخواستم با ف هماهنگ کنم با هم گل بخریم که نشد و خودم براش گل خریدم
دیگه داور و استاداش که مثل مال من بودن یه استاد مشاور هم از علوم پزشکی داشت
دیگه این داور پدسگمون که همون استاد تکدرسمم باشه
وسط دفاع اون یه گیر به میم میداد یه لگد هم به من میزد
هی میگفت بله همونطور که به خانوم فلان اون روز ایراد گرفتم
خانوم فلان یادم رفت اون روز این ایراد و به شما هم بگیرم
تهش اون استاد علوم پزشکیش خیلی ازش دفاع کرد و فک کنم اون چک و چونه زده بود بهش بیست دادن
باز آخرش برگشتن میگن البته خانوم فلانی فک نکنن کار ایشون خوب نبوده :/
اینجوری بودم که بابا من دو روزه نمرهام ثبت شده
نمیخواین از من بکشین بیرون؟؟؟؟
جلسه دفاع یکی دیگهستا
دوتا از بچههامونم دیدم که اونام همین درس منو تک درس میخواستن و خداروشکر فهمیدم تنها نیستم
دیگه اومدم مشهد تا تاریخ امتحان و مشخص کنن برم دیگه بلکه از شر این دانشگاه راحت شم
بعد پروازا گرون بود
قطار هم فقط یه دونه شانس موجود شد
از این پنج ستاره گرونا
دیگه منم برای اولین بار با این قطار اداییا اومدم
یه بچه نفهم هم تو کوپهمون بود که دوست داشتم دهنشو چسب بزنم
دیگه همینا دیگه
آها
گویا همون روزی که رفتم تهران هم شبش عموی بابام فوت شده
حقیقتا هم خودش راحت شد هم اطرافیان
خب دیگه برم ناهار بخورم