مرگ، درد، کوفت، زهرمار و غیره

کاش یه تفنگ داشتم می تونستم بزنم تک تک گربه های کوچه مونو بکشم

فک کنم کم کم یه بیستا جنازه می موند رو دستم 

نمی دونم چی شد که این نکبتا فک کردن می تونن از حیاط خونمون به عنوان زایشگاه استفاده کنن 

کاش یکی بیاد این عنتری که از ظهر داره تو باغچه مون میو میو می کنه رو خفه کنه 

این عنتر خان همونی هستن که ننه شون یه ماه پیش زیر ماشین تو حیاط زاییدش 

بعدشم که داشتیم پرتش می کردیم بیرون کم مونده بود بابامو ناخون کنه 

و حالا رفتن دوراشونو زدن و دوباره اومدن اینجا تا جناب تمرین بالا رفتن از درخت کنن

با مربی گری ننه ش

اه بمیرین 

 

پ ن : عیدتون هم مبارک

 

شب نوشت

طبق معمول فاقد محتوای ارزشمند 

کلا فک نکنم بتونم محتوای ارزشمندی تولید کنم و اینجا بنویسمش

به هر حال

 

استارت سریال جدید به تعویق افتاد 

چون تصمیم گرفتم به جاش آهنگ گوش کنم و اینجوری میزان تحریک شدنم برای دنبال کردنش کم میشه و وقتمو بهتر می‌تونم مدیریت کنم

 

این چیزه که امروز بود (وی تمام سعیشو می‌کنه که نگه کدوم چیزه) خیلی دلم می‌خواد انجامش بدم ولی نمی‌دونم حقیقتا خیره یا نه 

هم دلم می‌خواد انجامش بدم هم می‌ترسم مثه دفعه‌های قبل تهش جز اعصاب خوردی چیزی نداشته باشه 

هم مشخصه که این دفعه حساب شده تره هم می‌ترسم وسطش کم بیارم 

و درنهایت تصمیم اینه که انجامش بدم 

پس برام دعا کنین که خیر باشه 

​​​​​

این توییت های are you ok همشون از دم چقدررررر مودن

 

دلم می‌خواد لیزا رو بغل کنم و های های با هم گریه کنیم ولی نمیشه 

 

این گلودرد که از صبح دارم امیدوارم در همین حد بمونه و پیش‌روی نکنه و با همین چارتار قرص خوب بشه 

 

دقایقی قبل طی خبر ناگواری فهمیدم از روی ویرایش اشتباهی سوالا رو حل می‌کردم و تو تمرینای قبلی هم چنتاش فرق داشته با اونایی که من فرستادم و از اونجا که این استاد و تی‌ای گرامیش یکی از یکی فاقد شعورتر هستن بعید می‌دونم نمره‌شو بده بهم

 

تا همین یه ساعت پیش داشتم طناب می‌زدم که فیلم بگیرم بفرستم برای تربیت بدنی :/ واقعا مسخره‌س

 

خب این بود اولین نوشته آبان پس شکستن رکورد زر زر در مهر