غرغر شبانه
از عصر فقط لپتاپمو درآوردم و هیچ کاری باهاش نکردم
45 روز دیگه تافل دارم و خاک بر سرم که هیچ کاری نمیکنم و کلی وقتمو تلف میکنم بعدش هم قرارم بشینم غصه پولمو بخورم و احتمالا هیچ کاری نکنم
امروز سر کار فقط رفتم دستشویی که دعوا نکنم با آقای ر
وگرنه هر لحظه ممکن بود یه چیزی برگردم بهش بگم
عصر ایمیل اومد که کلی از مقالهای که اون دختره از پایاننامه من داده ایراد گرفتن و ایراداتشم واقعا حقه
و استادم طبق معمول وویس داده و من از ساعت 6 عصر سین نزدم و تا فردا ساعت 10 هم نمیخوام سین بزنم
امیدوارم فقط وویس داده باشه که نتیجه رو گفته باشه و نگفته باشه که این اصلاحات و انجام بده اگه میتونی یا به بیا توضیح بده که این دختره بنویسه بفرسته دوباره
چون نهایتش به عنوان پوستر قبول میشه و واقعا ارزش نداره
اشکهام میان
خستهام از اینکه یه روز هم نمیتونم استراحت کنم
یعنی شاید بگین الان که هیچ کاری نکردی و همش استراحت کردی
ولی همش عذاب وجدان دارم
بابت هر لحظه که تلف میکنم
خستهام از ددلاینهای بیپایان و دویدن
این حسی که اگه یه لحظه وایسی همه ازت جلو میزنن
و حتی اگه بگم شیش ماه آینده رو فشار بیار به خودت
میدونم که تموم نمیشه و تا مدتهای طولانی برنامه فشار آوردن رو خودمه
و جالبیش اینه که من تا دیشب با همه اینا اوکی بودم
و همه این حسها در حال حاضر به خاطر یه مشت هورمون اومدن سراغم
و پس فردا دوباره به حالت عادی برمیگردم
و خب سوال من از خدا اینه
که خود این مشکلات و سگ دو زدنا کم بود که اینم اضافه کردی؟
دست شما درد نکنه