حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

خلاصه این چند وقت

شنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۴، ۰۱:۲۰ ب.ظ

خب 

عرضم به خدمتتون که 

از روز عاشورا تا دیشب تنها بودم 

خانواده به همراه بابابزرگم رفتن شمال 

منم دیگه چون تازه رفته بودیم تبریز و مرخصی بودم نرفتم 

تا چهارشنبه خونه تنها بودم و دو روز آخر هم رفتم خونه مامان‌بزرگم اینا 

نمی‌فهمم چرا درک نمی‌کنن هرکس تو خونه خودشون راحت‌تره

و انقدرررر اصرار می‌کنن که گیر کنی تو رو در بایستی 

اون روزایی که تنها بودم خونه هم خوش نگذشت 

چون تو پی‌ام‌اس بودم و حوصله چیزی رو نداشتم 

 

 

امروز اما 

تافل ثبت نام کردم 

برای ۲۴ آبان 

ووچری که پارسال خریده بودم فقط دو روز دیگه اعتبار داشت و باید مصرف می‌شد دیگه 

قلبم اومد تو دهنم 

فقط برای ثبت‌نام 

دیگه خودش چی بشه خدا می‌دونه 

به چت‌جی‌پی‌تی بی‌ادب گفتم فک می‌کنی چند بگیرم 

و خب نمره کمی گفت و ناراحتم کردم 

آه 

حالا چهار ماه مونده 

ولی خب این استارتی که زدم باعث میشه از استرس بخوام بمیرم 

هنوز نمی‌دونم بعدش کجا می‌خوام برم 

حالا انگار رفتن من کلا لنگ یه تافله

می‌دونی 

قبلش واقعا ایتالیا رو به عنوان مقصد مورد علاقه‌ام ست کرده بودم 

در واقع به طور دقیق‌تر میلان رو 

ولی خب گویا سفارت ایتالیا دو ساله خیلی داره اذیت می‌کنه 

گزینه بعدیم اما کلگری بود 

که خب کانادا هم خیلی داره اذیت می‌کنه سر ویزا 

فک کنم همین چند ماه پیش بود دیدم سپهر که وضعیتش خیلی هم از من بهتر بود ریجکت شد و ثمین 

هلند هم یه جوریه برام 

آمریکا برام ناشناخته‌اس و فعلا هم که تراول بن 

از اون ناشناخته‌تر استرالیا 

از آلمان بدم میاد 

از فرانسه بدم میاد 

سوئد و نروژ و اونورا هم نه 

انگلیس و دوست دارم ولی اطلاعات ندارم 

اسپانیا رو هم دوست دارم شروع کنم به تحقیق 

به همه اینا فکر کردم بدون اینکه گام اول و کامل کرده باشم :)

عالی 

تهش هم احتمالا میشم مثل اونایی که میگن انقضای تافل/آیلتس‌شون تموم شده ولی هنوز ایرانن :))))

 

 

این روزا عشق ابدی می‌بینم 

شاید با خودتون بگید وااااا تو دیگه چرا 

که خب باید بگم که دیگه منم به یه چیز مزخرف نیاز داره مغزم 

مثل وقتایی که سریال‌های آبکی می‌بینی 

اولین بار با میم رفتیم نوک کوه (به معنای واقعی کلمه) و تو ماشین نشستیم یه قسمت دیدیم 

رفتیم اونجا که در خفا این بی‌آبرویی رو انجام بدیم 

و خب ذره ذره بهش عادت کردیم :)

تقریبا بخش عمده گفتگومون با هم راجع‌به همینه و با هم فحش می‌دیم بهشون و نظر میدم 

و واقعا می‌چسبه :)

خلاصه که جالب :)

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۲۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی