حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آمبولانس

جمعه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۱:۰۵ ق.ظ

یه بیمارستان کودکان هست بغل شرکت 

صبح رفتم شرکت 

یه آقاهه بود 

تو کوچه داشت راه می‌رفت 

چندتا برگه هم دستش بود

بلند بلند می‌گفت 

هیچکی نیس به من پول بده می‌خوام آمبولانس اجاره کنم 

من بازنشسته‌ام بهش برمی‌گردونم 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳/۰۵/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی