شمال بین کار
خب
خیلی وقته ننوشتم
رفتم دیدم تا کجا گفته بودم
از دوستم که پارسال رتبه هشت کنکور شده بود درصداشو پرسیدم و چک کردم با مال خودم
نزدیک بودیم ولی امیدوارم رتبهام بدتر بشه
چون تصمیم گرفتم برم به شرکت بگم تا سال بعد هستم
گفته بود ۲۹-۳۰ برم بهش خبر بدم و فردا ۲۹امه
مطمئن نیستم که فردا باهاش صحبت کنم یا پسفردا
حالا
امیدوارم همه چی خوب پیش بره
پروژهام خوب پیش میره تقریبا
فقط اگه این چتجیپیتی انقد قطع و وصل نمیشد بهتر بود
البته هنوز برای اون یکی استاده نفرستادم که ببینم به نظر اونم خوب پیش میره یا نه
نتایجمم جالبه
این همه زور زدم نتیجههام تا اینجا اینجوری بوده که هیچی به هیچی ربط نداره :)))
به هرحال که وظیفه من گزارش کردن نتیجهاس ولی کاش یه جاییش هم یه نتیجه بتونم بگیرم که یه چیزی به یه چیزی ربط داره
ددلاین اون کنفرانسه هم تا ۱۷ تیره
امیدوارم تمدید بشه
اون روز تو محل کارم آقای ت داشت میگفت شما (یعنی من) الان تو یه ماه اومدی صددرصد کار و جمع کردی
بعد هی من میگفتم نه بابا من شاید پنج درصد کار و انجام داده باشم
بعدم گفتم خیلی سختمه دروغ بگم و تو یه چیزی اغراق کنم
به نظرم دیگه تهش همه فهمیدن که چقد اعتماد به نفسم پایینه
نظرم راجعبه پروژهام هم همینه
یه چیز بیفویده و بیمعنی و بیاعتبار و بیارزش و به درد نخور
حس میکنم حتی ارزش فرستادن برای کنفرانس هم نداره
ولی استادم میگه نه
نمیدونم والا
دیگه اینکه ییهو من یکشنبه سرکار بودم مامانم پیام داد که سهشنبه میخوایم بریم شمال
محض رضای خدا یه هماهنگی هم نمیکنن با آدم
مامانبزرگم و بابابزرگم هم میخوایم ببریم
تا هفته بعد دوشنبه
دیگه چون هم کلی کار پروژهام مونده
هم سرکار خیلی سرم شلوغه
هم چهارشنبه جلسه آخر کلاس زبانمه
گفتم نمیام
بعد هی میگن پس برو کلا خونه اون یکی مامانبزرگم اینا این یه هفته رو
وای شب تنها میخوای بمونی :/
دیگه گفتم شاید یکی دو شب رفتم ولی بقیهاشو هستم همینجا
و درنهایت هم برای پنجشنبه ظهر بلیط قطار گرفتم برای ساری که پنجشنبه برم
اینجوری سهشنبه چهارشنبه پنجشنبه میتونم برم سرکار
و کلاس زبانمم میتونم برم
و دو روز هم بیشتر نیستم شمال که کفایت میکنه
فردا شب هم همینجا تنها میخوابم و پس فردا شب هم میرم خونه مامانبزرگم اینا که پنجشنبه از اونجا برم راهآهن
میخوام به اونای تو کلاس زبانمون بگم بیاین بعدش با هم هماهنگ کنیم با هم جمع بشیم درس بخونیم
امیدوارم استقبال بشه ازش و موافقت کنن و جور بشه
چون واقعا بچههای خوبین
یعنی بزرگای خوبین چون بچهشون که منم :)
اگه نباشن خودم خیلی تنبلی میکنم
نیاز به یه کلاس منظم و پوش خارجی دارم
اینکه فردا یا پس فردا میخوام برم راجعبه حقوق صحبت کنم
بعد بلافاصله بعدش دو سه روز برم مرخصی یه جوریه :/
عین هفته دیگه برمیگرده و آموزشیش تموم میشه
و این یعنی من دیگه دست تنها نیستم
هورااااا
ولی یه جوریه فک کنم بعد این دو ماه ببینمش
قبل رفتنش با اون از همه رابطهام بهتر بود
ولی الان دیگه با همه صمیمی شدم و میزان صمیمیتم با عین عقب مونده از بقیه
فقط امیدوارم تو اون روزایی که نیستم نیاد
بذاره بعد عید بیاد که منم باشم دیگه
همینا دیگه
هفته شلوغی داری ؛---؛ امیدوارم موفق بشی تو پروژه ات ..اینقدر بد به دلت راه نده خانمی:)
فایتینگ~