Girls' day
البته day هم نبود
کلا یه ساعت بود
دیروز کلا شیش نفر بودیم تو شرکت
موقع ناهار هم آقایون رفتن بیرون دیزی بخورن
من موندم و خانوم الف
هیچی دیگه
شرکت و دست گرفتیم
یه تیکه فرش حدودا شیش متری هست که طبقه پایینه
بعد آقایون اونجا غذا میخورن و ظهرا بعضاً میخوابن
ولی ما این طبقه بالا رو میزامون غذا میخوریم
عین عقدهایا غذامونو بردیم پایین نشستیم رو فرشه
سفره انداختیم قشنگ
داشتیم چرت و پرت میگفتیم
و هر صدایی که میومد میگفتیم اعع اومدن
دیگه ناهار و خوردیم
داشتیم مانتوها رو درمیاوردیم که یه درازی بکشیم
لامصب هنوز سرمون نرسیده بود به بالشت (یه بالشت کوچیک چرک و قدیمی هم اون پایین هست)
که صدای زنگ اومد
تازه لپتاپ هم برده بودم پایین فیلم هم بشینیم نگاه کنیم
میخواستم بگم طلسم شدگان
ولی وقت نشد دیگه
ولی خیلی باحال و بامزه بود و خوش گذشت
با اینکه خانوم الف تقریبا پنج شیش سال ازم بزرگتره ولی شباهتهای زیادی داریم
تصمیم هم گرفتیم یه روز باهاشون بریم دیزی بخوریم
کلی هم بهمون خندیدن وقتی اومدن
اقای الف هم دوتار میزنه
داشت میگفت کلا در خانوادهای هنرمند چشم به جهان گشوده
بابابزرگش دوتار میزده داییش سه تار میزده خالهاش سنتور میزده مامانش هم فک کنم گفت سه تار میزده
خودشم قبلنا گیتار میزده و الان هم برای تولدش دوتار خریدن براش دوستاش و میره کلاس دوتار
بعد داشتن با خانوم الف خیلی موسیقایییی صحبت میکردن نظر میدادن
منم مثه اسبی که هیچی نمیفهمه اون وسط نشسته بودم
هیچی دیگه
فهمیدم دیر نیست برای یاد گرفتن ویولن
ولی واقعا الان سرم شلوغه
البته من واقعا صدای اکثر سازا رو دوست دارم
ولی خب چون ویولن و از بچگی دوست داشتم حالا شاید یه زور یاد گرفتمش
اون یکی کلاسمم پیام دادم کنسل کردم
و در واقع کلا کلاس و کنسل کردم
الانم برم سرکارام دیگه
اینا رو میخواستم دیشب بنویسم
منتها خیلی خسته بودم یادم رفت
آها آها
یه نتیجه ارشدی اومده که با یکم کرم ریختن تو سایت سازمان سنجش به دست میاد
یعنی رسمی نیست
نمیدونم درسته یا نه نتیجهاش
ولی اگه درسته واقعا بده
خیلی بدتر شدم از چیزی که فکر میکردم
ولی خب حالا یه خوبی که داره اینه که اگه درست باشه بهونه برای دانشگاه نرفتن پیدا شده دیگه
نمیخوام بترسونم ولی بعضا شرکتهای خصوصی زیادی هستن که دوربین و یا شنود میذارن
به طور کلی حواستون به این موارد هم باشه :)