به زور
دستم به نوشتن نمیره
ولی گفتم به زور بنویسم
چون هرچی ننویسم بعد دیگه اصلا نمینویسم
رفتم کلاس زبان رو ثبتنام کردم بالاخره
دوتا کلاس بود
یکیشو که گفت سه نفرین اوکیه
ولی اون یکی رو گفت دونفرین فعلا و اگه یکی دیگه بیاد تشکیل میشه
دیگه جلسه اولش امروز بود که افتاد شنبه
حس عجیبیه بعد ۱۳-۱۴ سال میخوام برم کلاس زبان
ولی باید یه پارتنر هم پیدا کنم
چون خودم خیلی تنبلی میکنم
یکی باید باشه تو رودربایستی گیر کنم بخونم
یکی بود امروز پیام گذاشته بود و گفته بود تازه میخواد شروع کنه
کیس مناسبی بود
ولی خب گفتم حالا یکم برم کلاس بعدش
امیدوارم اونجا هم یه کیس مناسب پیدا بشه
دیگه از پروژهام
یه ریپورتی دادم به استادم سه روز پیش اینا
رفته بررسی کنه فعلا هنوز جوابی نداده
آقای الف هم گفته انقد هرروز ازت میپرسم دفاع کردی یا نه تا بری دفاع کنی دیگه :/
فصل جدید trying اومده
توصیه میکنم به دیدنش
البته این فصل و هنوز خودم ندیدم
چند روز پیش هم فصل سوم bridgerton اومد
با اسپویلای توی توییتر میدونستم چی میشه
دیگه چون دلم یه چیز زباله و هپی اندینگ میخواست نشستم نگاه کردم
اند گس وات؟
با دو قسمت اولش مثه سگ گریه کردم
یه روز باید بشینم راجعبهش بنویسم
آقای نون هم رفت سربازی :(
امیدوارم خیلی اذیت نشه
گفت جفت گلدوناش پسرن و اسمشونم استقامت و امیده
دم رفتن هم همه خیلی اذیتش کردن
ولی کلهاشو نذاشت تو شرکت بزنن
تنبلیام ناراحتم میکنه
مثلاً امروز که تعطیل بودم هیچ کاری نکردم
حالا درسته نصفشو بیرون بودیم
ولی اون نصفه دیگه هم هیچ کاری نکردم
یا مثلاً تو این چند روز که منتظر جواب استادمم هم عصرا هیچ کاری نکردم
با اینکه حداقل میتونم بیام فصلای اول پایاننامهامو بنویسم
یه هل بده باید استخدام کنم
ازم پول بگیره
واقعا نمیدونم چجوری سال کنکور من بدون مشاور خودم برای خودم درس میخوندم
و اینکه در نهایت
دنیا جای عجیبیه نه ...