حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

زیر سن قانونی :))

چهارشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۱۱:۲۸ ب.ظ

یکم توی گروه خوابگاهمون با بچه‌هامون حرف زدم 

رابطه‌مون بهتر شده 

چه می‌کنه این دوری و دوستی 

گفتن نمیای تهران 

گفتم پروژه‌ام جلو نرفته 

گفتن خب بیا همینجا با هم پروژه‌هامونو جلو نبریم :)

که دیگه گفتم میرم سرکار 

یکم هم گزارش دادم 

 

 

یکی از بچه‌های ۹۹ ای که خیلی پاچه‌خوار همه اساتید هست

یه مراسم می‌خواد بگیره برای تجلیل از اون یکی استادم 

خیلی سورپرایزی و بدون اطلاع استاده 

بعد به همه ی دانشجوهاشم ایمیل داده که بیاین یا ویدیو ضبط کنین بفرستین 

فک کنم این یکی استادم می‌خواد بمونه برای مراسم اون 

که اونم یکشنبه هفته بعده 

با احتمال خیلی زیادی اون کارگاهه که مرتبطه به پروژه‌امو شرکت می‌کنم 

چون قیمتشم خوبه 

ولی هفته‌ای یه جلسه بیشتر نیس و ده هفته طول می‌کشه 

امیدوارم به دردم بخوره 

از یکشنبه شروع میشه ولی هنوز پیام ندادم ببینم جا داره یا نه 

 

 

دیروز رفتم به آقای ش بالاخره گفتم بیا اثر انگشتم و ثبت کن می‌خوام انگشت بزنم 

دیگه از دیروز دارم ورود و خروج می‌زنم 

امروز خانوم الف گفت منم معلمم 

فک کردم می‌ره مثلاً مدرسه‌های غیرانتفاعی یا آموزشگاه‌ها و اینا 

چون یه دفعه گفته بود مثلاً سوال کنکور حل می‌کردم برای بچه‌ها 

بعد گفت معلم سنتورم 

ذوق کردم براش نمی‌دونم چرا 

به نظرم آدمای بزرگی که ساز می‌زنن انسان‌های جذابی هستن 

منظورم از بزرگ اینه که خب الان خیلی این خانواده باکلاسا از بچگی بچه‌هاشونو می‌فرستن ساز می‌زنن و اینا 

اونا به نظرم جذاب نیستن :)))

گفت رفتم وسایل سالاد ماکارونی هم خریدم 

دیگه فک کنم فردا صبحانه ما رو بده :)

با آقای ت خیلی حرف می‌زنیم و چرت و پرتی می‌گیم می‌خندیم

بعد به من گفت ۳-۸۲ می‌خوره بهم 

هی هم مسخره‌ام می‌کنه می‌گه تو هنوز به سن قانونی نرسیدی :) 

یه شرط هم دیروز باهام بست که باخت 

بعدم گفت چون به سن قانونی نرسیدی اصلا نمی‌تونی شرط ببندی :))

ولی آقای ت خیلی از زیر کار دربروعه 

یعنی فک کنم این یکی دو روز مثلاً هییییچ کار مفیدی نکرده 

امروز آقای ج چایی دم کرده بود 

یکم پررنگ شده بود 

بعد نامرد بهم میگه من نبودم اومدین چایی اضافه کردین :)))

دوست دارم از آقای نون بپرسم ناهارا چی می‌خوره 

چون هیچ وقت غذا گرم نمی‌کنه و فقط می‌ره نون می‌گیره 

برای تولد آقای الف هم بهش یه ماگ دادن که روش عکس خودشه 

بعد عکسی که روشه توش موهاش بازه 

بعد فرفری و وز هم که هست موهاش 

مثه شیر جنگله :)))

خیلی بامزه‌اس عکسش 

 

 

افعی تهران رو می‌بینم 

و دوسش دارم 

تا اینجاشو 

 

 

آها 

چند روز پیشم یه فال حافظ گرفتم 

آنلاین البته 

حافظ بهم گفت برو کلاس زبان :)))))

اون روز به آقای ص می‌گفتن رسیدی به آی ام بلک بورد یا نه :)))

 

 

همین دیگه 

 

 

 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۱۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی