حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

گزارش احوال

پنجشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۵۹ ب.ظ

خب ببینم چی دارم بگم بعد این دو هفته تقریبا 

فعلا یه کوچولو سرما خوردم 

که امیدوارم بدتر نشم 

 

تو این مدت کلی ایمیل زدم 

این کلی البته برای من خیلیه 

ولی خب دارم کم کم راحت میشم باهاش 

همش حس اینو دارم که اون طرف بگم این چه جور ایمیلیه 

هیچ جور خاصی هم نیست حالا 

ولی خب مغز منه دیگه 

مثلا من یه حرکتی زده بودم تو مدرسه که به طرز عجیبی خیلی هم پخش شده بود بین بچه‌ها و همه هم خبردار شده بودن 

این بود که تو المپیاد مرحله روز تشریحی با اینکه یه سوال و درست حل کرده بودم اما سفید دادم و هیچی ننوشتم 

دلیلم هم این بود که می‌ترسیدم جوابم غلط باشه و مصحح بهم بخنده :)))

حالا یکی نیس بگه خب بخنده 

اصن مگه می‌دونه تو کی هستی 

اره دیگه خلاصه خیلی وقتا اینجوری میشم 

حالا الانم تو ایمیلام اینجوریم 

ولی یکم داره حسم بهتر میشه نسبت بهش 

 

 

امروز تونستم بالاخره یه خروجی بگیرم از این تولباکسه 

منتها نمی‌دونم اینایی که گرفتم چیه :)))

همین که بدون ارور تونستم ران کنم البته خیلی پیشرفته 

ولی خب حالا باید ببینم به دردم می‌خوره یا چی 

 

 

این ترم تی‌ای هیچی نشدم 

حتی اون درسی که دو ترم گذشته تی‌ایش بودم 

شاید اگه تی‌ای اون میشدم می‌تونستم به استادش بگم من سه ترم تی‌ایت بودم یه ریکام بده

 ولی نمی‌دونم اصلا حسش نبود 

امیدوارم بعداً پشیمون نشم 

پ رو که می‌بینم همینطور تی‌ای همه چی میشه لجم درمیاد 

 

 

یعنی میشه من به موقع دفاع کنم؟

 

 

امروز عمه ی میم رفت کانادا 

گویا تا شوهر و پسرش بتونن برن پنج ماهی طول می‌کشه 

میم می‌گفت تو خونه‌شون انگار آخرالزمان شده 

شوهر عمه‌اش داره گریه می‌کنه 

پسر عمه‌اش ظرف می‌شوره چایی دم می‌کنه 

چقد زندگی سخته اه 

 

 

اون یکی میم تو کانادا رفته یه تتو دیگه زده

یه اژدها زده رو شکمش 

اژدهاعه قشنگ بود 

ولی چی میشه که یه آدم تصمیم می‌گیره یه اژدها تا آخر عمر بزنه رو شکمش نمی‌دونم 

کلا فکر می‌کنم خیلی باید یه چیز برات معنی داشته باشه که بخوای تا آخر عمر داشته باشیش اونم یه جا تو چشم 

در حال حاضر چیزی نیست که بخوام داشته باشمش با این شرایط 

 

 

یه بلاگی بود که خییییییلییییی دلم می‌خواست براش کامنت بذارم 

ولی نذاشتم 

چون حس کردم دخالت تو مسائل خانوادگی شاید باشه 

البته که می‌تونست هم نباشه 

ولی خب موند رو دلم دیگه 

 

 

چیزی دیگه به ذهنم نمیاد 

شو خوش

 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۲۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی