حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

پروژه تموم نشدنی

سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۱۷ ق.ظ

دیروز بعد یه ماه پیام دادم به استادم 

دفعه آخر که رفته بود پیشش اسم یه تولباکسی رو گفته بود که برم باهاش کار کنم ببینم به دردم می‌خوره یا نه 

من رفتم 

اروری بود که از در و دیوار برام می‌ریخت 

راهنما و آموزش درست و حسابی هم ازش پیدا نکردم 

یه مثال بود تو خود سایته 

حتی اونم کپی کردم با دیتاست خودش ران کردم 

بازم ارور می‌گرفتم یه جاهاییشو 

خلاصه که چند روز باهاش ور رفتم دیدم نمیشه 

گفتم خودم کد بزنم 

دادم چت جی‌پی‌تی در واقع 

ولی خب کلا کدش آسون بود تا اونجا خودمم می‌تونستم 

ولی برای رسم توپوگرافیش به مشکل خوردم 

گفتم حالا دیگه تا همینجا خوبه 

به استادم پیام دادم و اینا رو گفتم 

انتظار داشتم بهم بگه آفرین که خودت کد زدی 

ولی گفت خودتون لازم نیست کد بزنید بگرد دنبال یه تولباکسه دیگه که هم سایتیشناش بالا باشه هم بتونی باهاش کار کنی 

​​​​​​جوابای اون مدتی خودمو با اون تولباکس رواله که قبلاً پیدا کرده بودم چک کردم و یکی نبود 

درسته تولباکسه ۲۵۰ تا سایتیشن داره ولی می‌تونم بگم کردم درسته چون اصلا چیز خاصی نداره 

درنتیجه جواب تولباکسه خرابه 

هرچند می‌تونم صداشو درنیارم در نهایت اگه مجبور شدم از همون استفاده کنم 

اون ۲۵۰ نفر دیگه هم که بهش رفرنس دادن احتمالا می‌دونستن که یکم خرابه 

شاید منم یکی از همونا بشم 

بعدم بهم گفت که ممنون که سعی کردی مشکلت و خودت رفع کنی وقتی دیدی نمی‌تونی با اون یکی تولباکسه کار کنی ولی دفعه بعد بیا به خودم بگو که خودم بهت بگم چیکار کنی 

اون یارو خارجیا هم که دیتاست مال اوناس و یه اسکریپتی رو می‌خواستن بذارم توش و نذاشته بودن و اینا 

که بهشون ایمیل زده بودم و جواب ندادن و دوباره ایمیل زدم و بازم جواب ندادن 

گفتم به استادم که اون ایمیل بزنه 

گفت ایمیلمو براش فوروارد کنم و امیدوارم نخنده به متن ایمیلم 

شاید خنده‌دار نباشه البته 

ولی خب به هرحال من تجربه ایمیل زدن نداشتو اینم داده بودم چت‌جی‌پی‌تی برام تولید کرده بود متنشو 

و نمی‌دونم متنش به اندازه کافی خوب و آکادمیک بود یا نه 

خلاصه که امیدوارم حتی اگه بهم می‌خنده جواب ایمیل اونو بدن چون واقعا بهش نیاز دارم 

خلاصه که فکر می‌کردم با اون کدا کارم تا حد خوبی جلو رفته و باید بشینم نتیجه‌هاشو تحلیل کنم ولی برگشت خوردم دوباره به عقب 

عاه 

یعنی من یه روزی فارغ‌التحصیل می‌شم؟

 

نمره یکی از دوتا درس این ترمم اومد و خیلی خیلی خوب شد و یه نمره هم بالاتر از نیازم شدم 

​​​​​​ترم داره تموم میشه یعنی فقط چند روز مونده از مهلت ثبت نمرات و اون درس دومی که تی‌ایش بودم هیچی نداد تصحیح کنیم 

می‌تونم به عنوان بدترین درسی که تی‌ایش بودم انتخاب کنم 

حالا درسته کلا تی‌ای دوتا درس بودم 

ولی خب می‌تونم بگم حتی اگه تو آینده هم تی‌ای درسی بشم از این بهتر خواهد بود قطعا 

ترم بعد فک کنم تی‌ای هیچی نیستم 

چه بد 

 

تو مشهد دنبال کار گشتم تو این سایتای کاریابی 

یعنی درواقع تو جاب ویژن و جابینجا 

و هیچی نبود 

هیچی که دلم بخواد و حتی نزدیک باشه بهش هم نبود 

باید از شیوه زنگ زدن به شرکتها استفاده کنم 

و متنفرم از این مدل کار پیدا کردن 

حتی کار هم نمی‌خوام 

صرفا کارآموزی مرتبط و به دردبخور می‌خوام 

در نتیجه فکر نکنم اقدام بکنم به پیدا کردن 

اینم دوست ندارم که به بابام بگم زنگ بزنه و اینا 

خیلی جلوه بدی داره 

آدم خرس گنده با ۲۲ سال سن بگه باباش زنگ بزنه 

ولی چه کنم که این خرس گنده از حرف زدن متنفره 

هرچند همون ایمیل زدن هم کلی بهم استرس میده 

ولی بازم از تلفن زدن بهتره

 

مامانم جدی گرفته رفتنمو 

ولی دوست نداره تنها برم 

میگه تو ارشد بخون 

داداشت هم ارشدشو تموم کنه 

بعد اون بره سربازی 

بعدش جفتتون با هم برین 

یا هی میگه نمیشه همینجا درس بخونی 

انگار من عاشق درس خوندنم و به عشق درس می‌خوام برم 

حالا نمیگه خودش تا همین دیروز می‌گفت خب شما هم برین 

یا تا می‌گفتم فلان دوستم رفته می‌گفت بیا فقط شما نشستین هیچ کاری نمی‌کنین 

حالا ببینیم چی میشه دیگه 

 

همچنان دارم suits می‌بینم 

رسیدم فصل ۶ 

عاه 

روز به روز بیشتر عاشق هاروی میشم 

از قدرت جسیکا هم خیلی خوشم میاد 

یه جاش خیلی دلم به حال هاروی سوخت 

یه جاش هست جوونیاشو نشون میده 

انقد این آدم مستاصله می‌ره به جسیکا میگه میشه من بیام خونه تو زندگی کنم قول میدم اصلا نفهمی که هستم 

برای اینکه اوضاع خونه خودشون خیلی خراب بوده و پول هم نداشته بره خونه برای خودش بگیره 

خیلی تاکید نکرده بود روی این موضوع تو سریال و خیلی جاهای دیگه روی بدبختیاش تاکید کرده بود 

ولی اینجاش خیلی به چشمم اومد 

 

دیگه چیزی به ذهنم نمی‌رسه فعلا

 

اها 

داداش م هفت هشت سالی هست که کاناداس 

این چند وقت خیلی تحت فشار بودن مالی 

هم خانواده خود م هم داداش اونجا 

وقتی هنوز خوابگاه بودم 

م می‌گفت داداشم بهم پیام داده 

خیلی بده اگه الان بخوام برگردم ایران 

و م جواب داده بود اگه دوست داری برگردی برگرد ولی کسی اینجا منتظرت نیست 

خیلی حس عجیبیه 

خیلی 

 

 

شب بخیر 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی