حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

روزشماری

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۲، ۰۴:۱۷ ب.ظ

دیروز آخرین کلاس کارشناسیمو رفتم 

به امید روزی که این مدرک پدصگ و از این دانشگاه نکبت بگیرم ⁦:')

پوروپزالم رفته دست یه داور خوب 

اگه قبولم بکنه البته 

فک کنم گفته بودم اینو البته 

خلاصه که هنوزم خبر نداده ما رو به غلامی قبول می‌کنه یا نه 

دیگه اینکه آها من امتحانام که یعنی کلا دوتا امتحان 

همون دو روز اول امتحاناس و ۱۱ روز دیگه جفتش تموم میشه و راحت میشم 

بعدش دیگه جمع می‌کنم می‌رم خونهههههه 

واقعا دارم براش روزشماری می‌کنم 

بس که اذیتم تو اتاق این چند وقت 

اینا تا ساعت پنج صبح بیدارن و از اون طرف تا ساعت یک ظهر می‌خوابن 

 کلا هم کلاس اینا که نمی‌رن 

​​​​​​شعورشون هم که نمی‌کشه یکی خوابه یکم ارومتر باشن 

منم به زور می‌خوابم و گوشامم داغون شدن این چند روز انقد هندزفری با صدای بلند توش بوده 

خلاصه که فقط منتظرم تموم شده من راحت شم برم 

برای پروژه هم اینا همشون می‌خوان خوابگاه بگیرن 

منم می‌تونم بگیرم ولی نمی‌گیرم 

چون هم استادم خودش نصف هفته مشهده 

هم مگه مرض دارم بیام اینجا الکی کلی خرج اضافه بکنم وقتی می‌تونم تو خونه‌مون بشینم 

هم اینکه دیگه واقعا به نظرم بهتره از هم اتاقیام دور بشم دیگه 

بسه 

اره دیگه 

فقط وسایلم خیلی زیاده 

یعنی همه وسایلمه دیگه باید ببرم 

که خودم نمی‌تونم 

گفتم دوتا ساک بزرگ و یه کوچیک دارم همونا رو پرکنم هرچی می‌تونم ببرم 

چون تو قطار هم جا نمیشه گفتم نهایتا دوتا بلیط می‌گیرم یکی برای وسایلام یکی برای خودم 

دیگه تشک و بالشت و لحاف و قابلمه ماهیتابه و تشت و اینا بمونه بعدا هرموقع مسیرمون با ماشین خورد به تهران بیایم ببریمشون 

حالا شایدم خانواده تونستن برنامه رو جور کنن بیان دنبالم که همین الان ببرم دیگه 

 

بعد اینکه ایمیل دادم به اون صاحب دیتاسته 

به دونفرشون 

البته یادم نبود تو تعطیلات سال نوعن 

هپی نیو یر هم نگفتم بهشون 

حالا خلاصه امیدوارم بعد تعطیلات حداقل جوابمو بدن ⁦:'(⁩

با استادم هم حرف زدم 

دعوام نکرد 

ولی برای اون تولباکسی که پیدا کرده بودم هم خیلی ذوق نکرد 

گفت نسبت به سال انتشارش که ۲۰۱۳عه سایتیشناش خیلی نیس ۲۳۰تا ایناس 

اخه خب کسی رو این موضوع هم کار نمی‌کنه زن حسابی 

خلاصه که گفت شاید اشکال هم داشته باشه و برو فلان چیز هم ببین و خلاصه دوباره این روند برو این هم ببین و برو اون هم ببین شروع شد 

 

 

فردا صبح هم گفتم برم بازار گل 

اگه شب بذارن بخوابم و صبح بتونم بیدار بشم 

 

دیگه اینکه امیدوارم مامان بابام بیان و چند روز هم بمونن تهران یکم بریم بیرون بچرخیم با هم 

 

فک کنم یه چیز دیگه هم می‌خواستم بگم که یادم نمیاد 

همینا دیگه 

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۴

نظرات  (۲)

۱۴ دی ۰۲ ، ۱۶:۲۶ A s e m o O n i

آخی چه حس و حالی :)

موفق باشی 🌱

دوست منم نهایتا تا یک ماه و نیم دیگه کنارمونه و بعد فارغ التحصیل می‌شه...

در کل، کارشناسی برات چطور بود؟

 

پاسخ:
مرسی :)
والا برای ما که نصفش که مجازی بود ولی کلیتش از لحاظ درسی اصلا خوب نبود :/ 
ولی شخصی بدنبود جالب بود کلی چیزای عجیب غریب دیدم کلی تغییر کردم و کلا خیلی مستقل شدم به خاطر دوری 

سلام

مگه کارشناسی هم پروپوزالو دفاعو اینچیزا داره؟

پاسخ:
سلام 
بستگی به دانشگاه و حتی دانشکده داره. برای ما که داره :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی