حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

هفته‌مره

جمعه, ۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۴:۴۲ ب.ظ

خب خب 

سلام سلام 

دوباره خیلی وقت شد که ننوشتم 

و کلی چیز روی هم جمع شده 

دیگه از حالت روزمره دراومده به هفته‌مره رسیده 

فک کنم به همون روند سابقم که هرچی تو ذهنم تراوش می‌شد همون لحظه میومدم می‌نوشتم برگردم بهتر باشه 

الان اینجوری هرچی یادم بیاد و تعریف می‌کنم 

اصن بذار ببینم آخرین بار چه اتفاقاتی افتاده بود 

خب رفتم دیدم و اوووووو چقدر چیز که باید تعریف کنم 

شاید دوتا پستش کردم اصن 

 

 

خب از دکتر بگم که رفتم برای میخچه

در اون لحظه حقیقتا آمادگی اینکه همونجا بدم بسوزونه نداشتم برای همین گفتم پماد بنویسه 

حالا یه ماه قراره بزنم پماد رو اگه تاثیر نداشت دوباره برم 

که خب قطعا نداره و باید دوباره برم 

بعد رفته بودم اونجا من نوبت ۳۵ بودم و گفته بودن ساعت ۹:۳۰ - ۱۰ اینجا باش 

بعد من ۹:۴۵ اونجا بودم و اسممو گفتم و مثلا ساعت ده به من گفت نفر بعدی برو تو 

شانس من اون یارو که درومد، دکتر هم درومد رفت اتاق عمل سرپایی یه نیم ساعت اونجا بود 

تو این نیم ساعت چند نفر هی اومدن 

اونا شمارشون از من عقب‌‌تر بود ولی چون دیر اومده بودن دراصل بعد من بودن 

بعد یه زنه بود رفت جای دکتر تو همون بخش اتاق عمل و یه چیزایی بهش گفت و دنبال سرش اومد رفت تو اتاق 

درحالی که من باید می‌رفتم 

من رفتم پشت در واستادم دوباره که این درومد دیگه من برم 

که درومد و دکتر هم دوباره رفت عمل سرپایی 

تا دوباره برگرده دونفر دیگه اومدن که دیر اومده بودن یکیشون شماره ۷ بود یکی فک کنم ۲۳ اینا 

بعد اومدن واستادن پشت در بغل من گفتن شما شماره چندین

منم گفتم ۳۵ 

گفتم آها پس شما بعد مایین ://

منم هیچی نگفتم یه پوزخند زدم 

بعد اون یکی دیگه هم همینو گفت 

دیگه گفتم خب من زودتر اومدم شما هنوز نبودین 

اونم گفت خب ما شمارمون جلوتره و اینا 

منم اینجوری بودم که خب به من چه می‌خواستی سروقت خودت بیای تا به موقع بری تو 

تا دکتره اومد 

ما هم هممون پشت در بودیم 

من رفتم تو اون دوتای دیگه هم اومدن تو 

هی می‌گفتن کجا خانوم نوبت مایه و اینا 

بعد من نشستم دیگه :))

بعد به دکتره گفتن وای آقای دکتر این خانوم شماره‌اش ۳۵عه من فلانم و اینم فلانه کی بیاد تو الان (حالا من اصن نشسته بودم دیگه :))) )

که خود دکتره گفت ایشون خیلی وقته اومده منتظره شما برین بیرون :)))

حیح 

بعد منشی رو صدا زدن که اونم همون حرف منو زد و دوباره ضایع شدن و دوباره حیح 

حالا خدایی من می‌خواستم اگه یه نفر بود بذارم بره 

ولی همینطوری هی اضافه می‌شدن 

بعد من یه لحظاتی از زندگی به خودم میام ییهو 

میگم نگین تو اگه تنها باشی یه روزی می‌خوای چیکار کنی 

از همینجا شروع کن :)))

مثلا یه بار تو حموم سوسک بود می‌خواستم مامانمو صدا کنم 

که این حرف تو ذهنم پیچید و خودم مثه سگ کشتمش 

اونجا هم دوباره این صدا اومد تو مغزم و گفتم نگین تا کی می‌خوای بذاری حقتو بخورن 

اینجوری بود که رفتم و جنگ و آغاز کردم 

اره خلاصه

 

 

بلالی سر برادران مظفر هم کرده ۳۰ تومن 

یعنی از پس فردای همون پس قبلی کرد ۳۰تومن :)))

ولی دیگه همه‌ی بلالاش خیلی خیلی بزرگه 

و قول داده دیگه تا آخر سال گرون نکنه :)))

 

 

کافه هنرم متاسفانه فعلا برای ما کنسله 

چون یه لیوان گنده چایی چپه کردن رو لپ‌تاپ م 

البته که لپ‌تاپش سالم موند 

ولی ما فعلا نمی‌ریم دیگه 

ولی شما برین :)

 

 

دیگه اینکه برای اولین بار با ماشین غ رفتم بیرون 

ترم قبل و اینا بچه‌هامون زیاد می‌رفتن ولی من هیچ وقت نرفتم 

چون همیشه نگران این بودم که تو ماشین سیگار بکشه 

و دودشو بکنه تو حلق مایی که عقل می‌شینیم 

که خلاصه به خیر گذشت و کسی سیگار نکشید 

۶ تایی سوار ۲۰۶

کلی آهنگ داغون گذاشتیم تو راه و رقصیدیم 

البته که حرکات کمر به پایین به علت کمبود جا خیلی محدود بود 

ولی خب خیلی خوش گذشت

همش سعی می‌کردم با بقیه ماشینا چش تو چش نشم 

رفتیم جلاتوهوس 

بار اول بود من می‌رفتم 

فررا خوردیم و بناپارت 

چقدرررررر خوشمزه بود 

البته که ترکیب یه عالمه چیز خوشمزه باید خوشمزه باشه 

که خب خیلی خوشمزه بود دیگه 

جاتون خالی 

بعدم رفتیم دونر گاردن 

بد نبود 

اونقدرا کلا سلیقه من نبود 

ولی بقیه خیلی دوست داشتن 

یه دفعه هم رفتم لواسون رستوران 

که البته خیلی خوشحالم اونو نرفتم 

چون گویا غرق در قلیون بودن 

اره دیگه 

یکی از مهمترین دلیلام که دوست ندارم با اینا برم بیرون اینه 

که اهل دودن 

و خب می‌دونم 

ولی دوست ندارم حضور داشته باشم تو لحظه استعمال 

 

 

رفتم استادم هم دیدم 

اون چهارشنبه‌ای که قرار بود ببینمش 

و نخونده بود هنوز هیچی رو 

بعدش بهم پیام داد 

و از بالا تا پایینشو ایراد گرفته بود 

مثلا من گفته بودم این یه نمونه نصفه و اولیه‌س

بعد اومده بود گفته بود ترتیب متن‌ها خوب نیس 

جلوی عنوان بخش‌ها دونقطه نمی‌ذارن

نیم‌فاصله رو رعایت نکردی :///

و کلا گفته بود من نظرم روی فلان متوده 

برو راجع‌به اون مقاله بخون 

درحالی که راجع‌به اون متود شاید ۲۰تا مقاله تو جهان نیس

و این به عنوان یه پروژه کارشناسی خیلی سنگینه 

و خلاصه که من باید دوباره مقاله بخونم کلی 

و گفت برو ببین دیتای اونا مثلا تایمش چقدر بوده و با این دیتای ما اصن میشه این کار و کرد 

وای باورم نمیشه 

که تازه اینجای کار داره اینو می‌گه 

که ببین میشه اصن از این متود استفاده کرد رو این دیتا یا نه 

واقعا دیگه حالم از موضوعم بهم می‌خوره 

و دوست دارم دیگه فقط یه نمره بدن برم من 

اه 

خب زننننننن

من الان دارم ۴ ماه کامله با تو کار می‌کنم 

تو تازه می‌گی ببینم این خوبه یا نه؟؟؟؟؟

آیا من برای تو یک لطیفه هستم؟؟؟

 

خب دیگه بقیه‌شو تو یه پست دیگه فردا پس فردا تعریف می‌کنم که خیلی طولانی نشه 

اعع رفتم دیدم تا همینجا هم خیلی شده 

دیگه شرمنده 

همین 

بایی

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی