خوابگاه جدید
خب بالاخرههههه بعد یه هفته اومدیم خوابگاه جدید
فرش نداریم هنوز
سقف تخت بالایی خیلی کوتاهه و کلا نمیتونم رو تخت بشینم فقط باید دراز بکشم
مدام بوی سیگار میاد
فک کنم از اتاق بغلیامونه
یه مانتو پاییزه مخمل داشتم و امروز که از تو چمدون در آوردم دیدم در کمال تعجب پشتش به اندازه یه وجب جر خورده
ناراحتم واقعا خیلی دوسش داشتم
حالا فعلا وقت ندارم ببرم بدم درستش کنن
این دوتا هماتاقیم که ازشون بدم میاد هم اومدن
همینطور مثه در و گوهر تو حرفاشون فحش میدن
واقعا بدم میاد
از همه چیشون بدم میاد
درکل حالا این همه ناله کردم خوابگاه بدی نیس
دیواراشو فک کنم تازه رنگ کردن و تمیزه
مشکل اینه کمد نداره
یعنی از این کمد استخری کوچیکا داره
اها فعلا نت هم نداریم
خیلی خستهام الان
هشت صبح وانت اومده وسایلا رو بار کردیم
یه عسل و کره بادوم زمینی هم داشتم که گم شده فعلا
نمیدونم کجاس
دیگه اینکه دارم به این فکر میکنم که روزای فرد که کلاس ندارم یه جا برم سر کار
یه جایی هم هستش که یکی از دوستام میره همین الان
ولی خیلی چیز مفیدی یاد نمیگیری
صرفا برای اینه که رزومه بشه
حالا نمیدونم فعلا دیگه
دیگه واقعا خیلی خستم چیزی به ذهنم نمیرسه بنویسم
من در انتظار خوابگاه گرفتن موندم و حسرت یه خوابگاه آشغال رو هم میخورم :)
چون برای رفت و برگشتم بیشتر از ۵ ساعت توی راه میمونم و کل روزم هدر میدره :(