حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

دیره

جمعه, ۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۲۲ ق.ظ

**پست فاقد هرگونه محتوایی می‌باشد**

میگن کاری رو تا وقتی نکردی نگو شاید نشد 

خیلی سعی می‌کنم نگمش خب 

ولی دیروز به ر پیام دادم 

امیدوارم بودم که بگه قراره امسال کاراشو بکنه و اپلای کنه

که گفت داره می‌ره کلگری 

حس می‌کنم دارم از همه عقب میوفتم 

همه ی اینایی که می‌شناسم همزمان درسشونو تموم کردن و رفتن 

بعد من چی 

خاک بر سرم 

​​​​​​حس بدبختی، تنبلی، ناکافی بودن، خنگ بودن، احمق بودن، ساده لوح بودن، عمر هدر بده بودن، حتی پیر بودن می‌کنم 

چرا هر چی می‌دوم باز نمی‌رسم 

اه 

وای وای 

هم می‌خوام بنویسم ولی می‌ترسم که نشه 

وای شاید یه پست رمز دار گذاشتم تو اون نوشتم 

ایش 

حالا سر ر هم فک کنم شلوغه (شایدم دوست ندارن جواب منو بده) 

ولی وسط احتمالا کلی کاری که سرش ریخته کلی سوال دارم ازش 

کاش بشه حالا که ر و ن جفتشون دارن میرم کلگری با هم دوست بشن 

آخی 

وای مغز من آخر شبی چیا تولید می‌کنه 

ولی جفتشون خدایی خیلی بچه‌هایی خوبین 

کاش ن رو هم قبل رفتنش بتونم ببینم 

وای مغزم یه روزی از شدت این همه اورثینک منفجر میشه 

وای خاک بر سر من 

اه 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۵/۰۶

نظرات  (۱)

دقیقا منم همین حس ها رو دارم و وقتی این ماه ها میرسه بیشتر هم میشه چون هر کی می‌شناختم رفته یا الان داره میره و من همچنان اینجا دارم ادامه میدم چون اصلا شرایطم به اونایی که میرن شبیه نیست که بخوام منم برم.

یعنی از صد و خرده ای نفر ورودی کارشناسیمون تعداد انگشت شماری موندن.

حس تنها میان سیل غم ها رو دارم :(

منم یه ایش کنم خنک بشم :)

اییییشششش

پاسخ:
ایییشششش :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی