حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

Goodbye 1401

شنبه, ۲۷ اسفند ۱۴۰۱، ۱۱:۱۴ ب.ظ

سلاااام 

اول اینکه یهو یاد کانتست‌های اخرسالی کدفورسز افتادم عنوان و اینجوری گذاشتم 

خب این از این پست مروریاس که در ۱۴۰۱ چه کردید 

خیلی باید به مغزم فشار بیارم 

فروردین: یهو گفتن دانشگاه حضوریه پاشین بیاین و اعصابمو حسابی بهم ریختن. رفتم تهران بعد دوسال. فشار خیلی خیلی زیاد دانشگاه 

اردیبهشت: همچنان فشار خیلی خیلی زیاد دانشگاه که از هیچ جایی هم تخلیه نمی‌شد. افطاریای آخر ماه رمضون دانشکده‌ها می‌رفتیم خیلی خوش می‌گذشت.

خرداد: دیگه انقدر فشار اومد که یکی از پسرای خوابگاهی خودکشی کرد و علاوه بر فشار کل دانشگاه بو مرگ می‌داد. بهترین روز این ماه که چون یادم مونده یعنی خیلی خوب بوده روز آخر کلاس مخابرات بود که استادمون مهمونمون کرد و کلی بازی کردیم و خوش گذشت. (خاک تو سرم که مخابرات و حذف کرد). اینجا البته دزد زد به زندگیمون و مقدار خیلی خیلی خیلی قابل توجهی برد که البته من توی تیر فهمیدم.

تیر: اولاش که امتحان داشتم و دیگه تموم شد اومدم خونه. چند روز استراحت و بهم گفتن دزد اومده و بعدشم شمال. اولین بار اینجا رفتیم جنگل پیمایی و خیلی خوش گذشت. برگشتم داستانای کارآموزی کوفتی شروع شد.

مرداد: از اول مرداد رفتم بیمارستان شماره ۱ و انقدررررر بد بود که یه هفته بیشتر نتونستم تحمل کنم و همزمان رفتم بیمارستان شماره ۲. یه روز اینجا یه روز اونجا. تنها بخش مهمش این بود که فهمیدم کار بیمارستان و دوست ندارم.

شهریور: همچنان بیمارستان. با بچه‌های بیمارستان ۱ خیلی خوش می‌گذشت. پسرای بیمارستان ۲ خیلی لاسو بودن و اذیت بودم. تهشم که یکی‌شون پیشنهاد داد بهم و فهمیدم اون قدرا هم بی‌دلیل مهربونم نبودن. (اون یکی دیگه‌شونم که زنگ می‌زد بهم خیلی اذیت شدم و دوست نداشتم دیگه تهش جوابشو ندم ولی مجبور شدم). تصمیمای مختلفی برای خونه گرفتیم و کلی این وسط بازدید خونه رفتیم. داداشم شیراز قبول شد دانشگاه و رفتیم اون و بذاریم شیراز و بعدش من و بذارن تهران.

مهر: مهر از اولش غوغا بود. یه هفته رفتم دانشگاه. در واقع ۳روز وبعدش مجازی شد و بعدش هم کلا تعطیل و دوهفته برگشتم خونه. شرایط عجیبی بود. اون فشارهای ترم قبل هم انگار داشت خالی می‌شد. دانشگاه عین ۹۸ زده شده بود. اشک اشک اشک. دوستام که یکی یکی دستگیر می‌شدن و قلبم از فشار درد می‌گرفت. من که نبودم ولی خونه رو عوض کردیم برای اولین بار در تاریخ رفتیم اجاره نشینی اونم تو آپارتمان.

آبان: آبان هم عین مهر. شرایط ملتهب‌تر شده بود. درگیری‌ها سنگین‌تر شده بود. بچه‌ها بیشتر همو کتک می‌زدن. شعارها تندتر شده بود. اون روز کذایی. هیچ وقت یادم نمیره چجوری تو هر دو سه دقیقه خبر دسگیر شدن یه نفر و می‌شنیدم. ترس و حس کردم. خیانت و دیدم. قلبم از استرس درد می‌کرد اون روزا. صدای تیری که هرروز عصرا عادت کرده بودیم بهش. یکی گفته بود که فراموش نمی‌کنیم چجوری کوله‌هامونو به جای دفتر و کتاب با لباس پر می‌کردیم و نیومدیم دانشگاه.

آذر: دیگه اینجاها بود که تو اتاق بحثا بالا گرفت. جام جهانی هم اینجا بود دیگه فک کنم نه؟ چقدر نچسبید. بچه‌ها یکی درمیون آزاد می‌شدن. آها کلاسا هم که کلا تعطیل بود دیگه. شرایط دانشگاه خیلی بد شده بود. البته از تو آبان. این مفت‌خورا و اراذل اوباشی که اضافه شده بودن به حراست خیلی اذیت می‌کردن. 

دی: دی به خاطر سابقه‌اش کلا غم داره. خیلی چیزی از دی یادم نمیاد الان. ولی شرایط آروم‌تر شده بود فک کنم. آها فک کنم اینجا بود که بچه‌های دانشکده برای بار اول و تنها بار تا الان رفتم بیرون و نه خیلی خوش گذشت نه بد گذشت. 

بهمن: امتحانا رو دادم اومدم خونه بین دو ترم. دیگه همه بچه‌ها تقریبا عفو خوردن و آزاد شدن و تعلیق‌هاشونم بخشیده شد. 

اسفند: ترم سختی رو دارم‌. یهو پروژه رفت تو پاچه‌ام و کله‌اش از تو پورتالم ظاهر شد. با یکی که حال نمی‌کنم باهاش پروژه رو برداشتم اونم مشترک. تی‌ای شدم با اینکه دیگه ازش ناامید شده بودم و بعدش فهمیدم دیگه استاد ریکام نمی‌ده :))). با علی آشنا شدم و کلی بیرون رفتیم و خیلی خوش گذشت. آخرشم که تو اتاق دعوا شد همه باقهر برگشتن خونه‌هاشون :))

 

همین دیگه این بود ۱۴۰۱

دیگه حالا وقت شد یه پست دیگه می‌ذارم 

توش اهداف ۱۴۰۲ رو بگم 

نکه هرچی بگم عمل می‌کنم :)))

خب دیگه امروز خیلی غیر مفید بودم 

برم دیگه 

شب بخیر. 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی