حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

نه به کار گروهی -.-

سه شنبه, ۲ اسفند ۱۴۰۱، ۰۵:۳۵ ب.ظ

خب امروز رفتم با اون استادی که باهاش قرار داشتم حرف بزنم که زارت 

یکی از بچه‌های رو مخمون اومد 

و چون چند نفر منتظر بودن دو نفره رفتیم تو با اون یارو 

و اون سوالاشو پرسید و نرفت بیرون 

و من که گفتم برای پروژه و اینا 

گفت خب اوکی با هم می‌خواین پروژه رو انجام بدین 

و من موندم تو رودربایستی 

و گفتم اره 😭😭😭😭

و اونم گفت آره 

و گفت می‌خواین یکم با هم مشورت کنین

و ما گفتیم نه 😭😭😭

و از در اومد بیرون 

عن بازیاشو شروع کرد 

وای نمی‌تونمش 

نمی‌تونم تحمل کنمش 

تو رو خدا 😭😭😭

یه چیزی بشه که گروهی نشه 

مثلا بگن یه پروژه در حد گروهی نداریم 😭😭😭

یا اون بره با یه استاد دیگه 😭😭😭

سوهان روحم میشه 😭😭😭

دعا کنین برام تو رو خدا 😭😭😭

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی