حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

پراکنده

چهارشنبه, ۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۸:۴۸ ب.ظ

دیگه واقعا نمی دونم عنوان چی بذارم :/

 

چند روز پیشا یه پیامی دیدم که یکی داوطلب می خواد برای ثبت emg و mmg 

منم پیام دادم و دیشب بهم جواب داد که اگه می تونی امروز بیا 

امروز صبح رفتم و دیدم زارت 

اتاق منفورترین انسان دانشکده و کسی که من ازش متنفررررررم و آدرس داده 

دیگه به خاطر همین در نزدم

پیام دادم جلو درم 

در و باز کردم دیدم خود اون استاد نکبت حضور نداره 

چون دستگاه مال اون بوده گفته بیا بشین تو اتاقم اینجا ثبت بگیر 

یکم صحبت کردیم 

از این شروع شد که گفت الان شما سر کلاس میرین و من گفتم نه 

داشت می گفت به نظرم بیهوده اس 

و داشتم بحث می کردم که نه خیلی هم تاثیر داره و رو دانشگاه فشاره و این حرفا 

بعد بحث استادا شد 

و از جملهههههه همین استادی که از متنفرم 

گفتم خیلی ازش بدم میاد و داشت سعی می کرد که بگه نه اونقدرا هم بد نیست 

بیرون اینجا من باهاش در ارتباطم و بد نیست و اینا و گفت تو چرا ازش بدت میاد 

همه زجرایی که ترم سه از دستش کشیدم جلوم مرور شد 

مجازی بود کلاسا و یه روز به یکی گفت میکروفونتو باز کن 

و اون شخص گفت من میکروفون ندارم 

خب خیلیا هستن که اینو میگن که از زیر درس در برن

ولی تو یه درصد هم درنظر بگیر که شاید واقعا نداشته باشه 

خود من کل ترم دو نرفتم سرکلاس معادلات چون میکروفون نداشتم 

کامپیوترمون میکروفون نداشت و من لپ تاپ نداشتم و با گوشی هم نمی شد وارد کلاس شد اون موقع 

و خب اصن اوکی می تونی بگی که خب حتما برای جلسه بعد یه میکروفون تهیه کن من می خوام ازت درس بپرسم 

و فکر می کنید این بشر عوضی چی گفت

گفت "یه میکروفون هم نداری؟ برو کمیته امداد بگو بهت میکروفون بدن"

این جمله رو به من نگفت

ولی من همونجا و بعد اون و حتی همین الان وقتی می خوام این قضیه رو تعریف کنم 

از شدت بد بودن این حرف گریه ام می گیره 

آخه چقدررررر یه آدم می تونه بی شعور باشه 

بعد خیلی سعی داشت بگه عیب نداره و اینا 

یه استاد دیگه یه روز من تو دفترش بودم جلوی چندتا دیگه از بچه ها سرم داد زده و من خیلی بهم برخورده 

سر همون قضیه خیلی ازش بدم میاد

با اینکه بعدش از معذرت خواهی کرده ولی من دلم باهاش صاف نشده 

و من اینجوری بودم که خب اوکی اون حداقل شعور عذرخواهی رو داشته 

ولی این مرتیکه چی 

و همینطور های های اشکام میومد 

بعد موقع ثبت گرفتن هم هی مرور می شد تو ذهنم که چقدر یه آدم می تونه بی شعور باشه 

و بازم اشکام میومد 

 

با هم اتاقیام مشکل دارم 

ولی هیچی نمی گم 

و فقط سکوت می کنم 

چون حتی توانایی بحث کردن هم ندارن 

و همون اول دعوا رو شروع می کنن 

و دوتاشون به طور مشخص و جدا و با شدت فرااااوااااان رو مخمن 

که همونطور که قبلا هم گفتم 

از اینان که راه میرن و دستور میدن که خاک تو سر این و خاک تو سر اون 

و خیلی رو اعصابم میرن

و واقعا بعضی جاها به کمک هندسفری تحمل می کنم 

 

چقدر از بردن ژاپن از آلمان خوشحال شدم 

دلیلشم اینه که از آلمان بدم میاد :)

اونم سر اون بازی برزیل که 7 تا زد بهشون 

هیچ وقت بابت اون تحقیر نمی بخشمشون 

بعد به جز اون از نویر و مولر هم بدم میاد همینجوری بی دلیل

همیشهههه برام سوال بوده که این فیفا چجوری رده بندی می کنه که ما بالاتر از ژاپنیم همیشه 

درحالیکه واقعااااا بازی ژاپن خیلیییی بهتره از ایران 

 

بعد این روزا امتحانای دروس سرویس دانشگاه داره برگزار میشه 

و یه عده از این جدیدا دارن نمیرن امتحان بدن 

و نگرانشونم 

چون تجربه سال 98 و دارم 

و امیدوارم براشون مشکلی پیش نیاد 

 

این روزا سرود زن و سرود زندگی مهدی یراحی رو زیاد می شنوم 

و یا آهنگ های قدیمیش میوفتم 

یاد منو رها کن 

اونجا که میگه 

"اگر این بهارم برنگردی خونه 

دیگه چیزی از من یادت نمی مونه" 

یا هوای تو که توش میگه 

"به هوای خونه بیا"

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۹/۰۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی