حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

که ما حالمون بده ...

يكشنبه, ۱۵ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۴۵ ب.ظ

امروز تو دانشگاه درحالی که داشتم گریه می‌کردم دونفر ازم پرسیدن حالت خوبه؟ 

و گفتم اره خوبم 

دروغ گفتم 

سرکلاس نشسته بودم و استاد داشت درس می‌داد 

و اشکای من ناخودآگاه میومد 

تو سلف نشسته بودم که غذا بخورم 

و اشکام ناخودآگاه میومد 

چشای پرخون و اشک ثمین وقتی دیروز ذوقی عکس آرمین و از دستش کشید میومد جلوی چشام 

و اشکام ناخودآگاه میومدن 

حرفای اون دختره که دیروز گریه می‌کرد و می‌گفت چرا عکساشونو پاره می‌کنین مگه ما چیکارتون کردیم میومد جلوی چشام 

و اشکام ناخودآگاه میومدن

هی تو مغزم پلی میشد

«گیرم جهان یک وطنه با مرزهای الکی/ رفیق و خانواده رو چجور میشه ول کنم

گیرم که تنهایی من از هر چی مرز رد بشه/ جمع گلوله خورده رو چجور میشه ول کنم »

و اشکام ناخودآگاه میومدن

هی پلی میشد 

«رو آخرین دیوار این کشور نوشتم/من وقت کم دارم واسه بوسیدن تو / تو وقت کم داری واسه بوسیدن من 

رو آخرین دیوار این کشور نوشتم/ما عمرمون کوتاهه مثه خنده تو/ ما عمرمون کوتاهه مثه دامن من»

و اشکام ناخودآگاه میومدن 

 

 

احوالمون بده / اقبالمون بده / حالمون بده 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۱۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی