حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

و اما امروز

دوشنبه, ۹ آبان ۱۴۰۱، ۰۶:۳۰ ب.ظ

امروز پریا اومده بود تو تجمع 

نا نداشت حتی حرف بزنه چه برسه به شعار 

انقدرررر خسته و بدبخت‌طور بود یکی نمی‌دونست، فکر می‌کرد یه ماهه علیرضا رو گرفتن 

دلم براش خیلی سوخت 

به جاش تا جا داشت داد زدم 

 

صبح تو دانشکده مهدی دلش پرررررر بودا 

می‌گفت به من میگن نمی‌دونم کی‌کی (اسمش سخت بود ولی از این یارای امام علی یا امام حسین بودن احتمالا که ازشون جدا شدن)

می‌گفت من دیروز رفتم تو تجمع اونا 

مداحه اول از همه برداشتن گفته اینا از امام علی بغض دارن 

خب منی که چندسال رئیس بسیج بودم از امام علی بغض دارم آخه 

دلم خیلی سوخت برای اونم 

اونم پسر خوبیه 

این وسط از همه داره می‌خوره 

 

بعد منم اومدم حرف بزنم 

قبل من اون دختر چادریه حرف زد 

گفت اینا چرا پرچم امام حسین و حضرت ابوالفضل و میارن وسط 

من به عنوان یه چادری هروقت اینا جلو اسلام واستادن خودم نفر اول جلوشون وایمیستم 

دیگه گریه‌ام گرفت نتونستم حرف بزنم 

هرچند انگار چقدر تاثیر داشت حرف زدنم 

تهش همون حرف‌های خودشونو همراه با خر فرض کردن مخاطب تکرار کردن و رفتن 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی