چجوریه؟
سه شنبه, ۱۹ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ
اون روز داشتیم با مهدیه صحبت می‌کردیم
که چجوریه که ما نمیتونیم مثه بقیه دخترا از این لوس بازیا دربیاریم
البته خیلی هم چندشه ها
ولی ما حتی نمیتونیم اداشو دربیاریم -.-
حرفای خود خود من
تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی
بایگانی
- ارديبهشت ۱۴۰۳ (۱۳)
- فروردين ۱۴۰۳ (۱۷)
- اسفند ۱۴۰۲ (۲۱)
- بهمن ۱۴۰۲ (۵)
- دی ۱۴۰۲ (۶)
- آذر ۱۴۰۲ (۶)
- آبان ۱۴۰۲ (۳)
- مهر ۱۴۰۲ (۹)
- شهریور ۱۴۰۲ (۷)
- مرداد ۱۴۰۲ (۷)
- تیر ۱۴۰۲ (۱۰)
- خرداد ۱۴۰۲ (۲)
- ارديبهشت ۱۴۰۲ (۹)
- فروردين ۱۴۰۲ (۵)
- اسفند ۱۴۰۱ (۱۱)
- بهمن ۱۴۰۱ (۳)
- دی ۱۴۰۱ (۷)
- آذر ۱۴۰۱ (۶)
- آبان ۱۴۰۱ (۱۶)
- مهر ۱۴۰۱ (۳۱)
- شهریور ۱۴۰۱ (۴۱)
- مرداد ۱۴۰۱ (۱۴)
- تیر ۱۴۰۱ (۱۷)
- خرداد ۱۴۰۱ (۳)
- اسفند ۱۴۰۰ (۱۱)
- بهمن ۱۴۰۰ (۲۳)
- دی ۱۴۰۰ (۱۵)
- آذر ۱۴۰۰ (۳۳)
- آبان ۱۴۰۰ (۳۲)
- مهر ۱۴۰۰ (۴۶)
- شهریور ۱۴۰۰ (۲۳)
- مرداد ۱۴۰۰ (۱۳)
- تیر ۱۴۰۰ (۲۲)
- خرداد ۱۴۰۰ (۳)
آخرین مطالب
- ۰۳/۰۲/۱۶روز خوش‌یمن
- ۰۳/۰۲/۱۲زیر سن قانونی :))
- ۰۳/۰۲/۱۰شل کردن
- ۰۳/۰۲/۰۹چمیدونم یهویی
- ۰۳/۰۲/۰۸مشغولی
- ۰۳/۰۲/۰۷گریه‌ام میایه
- ۰۳/۰۲/۰۶چایی و املت
- ۰۳/۰۲/۰۶جلسه کنسل شده/یادگیری/بارون
- ۰۳/۰۲/۰۴قبل خواب
- ۰۳/۰۲/۰۳بلاتکلیفی محض
پیوندهای روزانه
مام گاهی اوقات با دوستامون میشینیم درباره اینکه چرا فلان خلافو کردیم، چرا فلان بی‌بند و باریا رو سمتشم نرفتیم و ... صحبت میکنیم. معمولا بخش اول بحث اینه که نه، ما نخواستیم، میخواستیم میشد، تازه از بقیه هم بهتر(شایدم باید بگم بدتر) میتونستیم اونکاره باشیم. بعد کم کم میرسیم به این که اصلا خداروشکر که نکردیم اون کارا رو.:)
ولی مسئله چارچوبهای نامرئیه که دور همه ما هست که توسط خانواده و جامعه دورمون کشیده میشه و خیلی سخته که آدم بتونه این چارچوبهایی که نمیبینه رو بشکنه و ازش خارج بشه. از روزی که به دنیا اومدیم روز به روز این حلقه دورمون شکل گرفته و ناخودآگاه تو مسیری که از قبل تعیین شده حرکت میکنیم و میریم جلو. اینجوریه که یه سری کارا رو هر چقدر هم تلاش بکنیم نمیتونیم انجام بدیم، چون اونور دیواره و ما هنوز این طرفیم... اینجوریه بنظرم:)