حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

داداشم

پنجشنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۹ ب.ظ

گذاشتیمش خوابگاه و اومدیم 

حالش بد بود 

می‌فهمیدم 

مثه شب اول خوابگاه خودم بود 

ولی حداقل شب اول من، مبینا بود که با هم غیبت کنیم و سرمون گرم بشه 

ولی اون هیچکدوم از هم‌اتاقیاش هم هنوز نیومده بودن 

بزرگترین خوابگاه خاورمیانه رو چرا نوک کوه ساختن؟

سوال من اینه که آیا ذره‌ای مغز در سر اون سازنده اونجا بوده آخه؟

بابام از داخل خوابگاه فیلم گرفته بود و به معنای واقعی کلمه داغون بود 

امیدش به تکمیل ظرفیته که بتونه جاشو عوض کنه 

به هرحال امیدوارم سخت نگذره بهش 

مبینا می‌گفت که دوست‌پسرش تعریف می‌کنه همه تو خوابگاه سیگارین 

امیدوارم سیگاری نشه 

سالم بمونه 

راحت بخوابه 

هم‌اتاقیای خوبی هم داشته باشه 

فردا دوباره میریم تو جاده 

مامانم داشت می‌گفت با چهار نفر مسافرتو شروع کردیم 

با دو نفر تموم می‌کنیم :)

امیدوارم تنهایی به مامانمم خیلی فشار نیاره

شب بخیر 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۲۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی