برای همهی بیانیون
چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۰۴ ب.ظ
میرم صفحه بهروز شدهها رو میخونم
و دوست دارم تکتک این آدمایی که مثه من میان اینجا خودشون و خالی میکنن و توی این دنیای به این بزرگی انقدر غریبن که یه صفحه همدمشونه رو
بغل کنم و همه با هم انقدر گریه کنیم تا سبک بشیم
پن۱: فقط کافیه یکم مجبور بشم به آینده فکر کنم که سگ سیاه افسردگی بیاد پاچمو بگیره و تا یه هفته نتونم کار دیگه ای بکنم
پن۲: ذهنم هنوز درگیر ترم کوفتی آیندهس و فقط سعی میکنم بهش فکر نکنم
پن۳: امروز سجاد بهم گفت تو با پسرا بزرگ شدی؟ گفتم چطور؟ گفت چون خیلی جَنَم داری درواقع منظورش این بود که مثه بقیه دخترا ادا نداری
۰۱/۰۶/۰۹