نشد
لپتاپه رو رفتن تحویل بگیرن ولی گفته گرافیکی مشکل داره
البته گفته شاید درست بشه تا فردا خبر میده ولی دیگه دلم بهش راضی نیس
داداشم هیچی واحد نتونست برداره برا انتخاب واحدم
و الان از همون ۱۵ واحد فقط ۱۲ تاشو دارم و البته یه درس سه واحدی رو هم فقط ۵ نفر برداشتن که شاید حذف بشه و بشم ۹ واحد
این پسره که ظهرا باهام برمیگرده و میشینه کنارم معذبم میکنه
حالا درسته کلا سه چهار روز دیگه باید تحملش کنم ولی خب همونم حس خوبی ندارم بهش
اون روز هم وقتی تو سرویس چشامو بسته بودم که بخوابم ازم عکس گرفته بود. البته خودم فهمیدم داره عکس میگیره ولی به روش نیاوردم. بعد خودش با خنده عکس رو برام فرستاد گفت خوب خوابیدینا. منم بهش نخندیدم که پرروتر نشه.
دیگه عرضم به خدمتتون که همینا دیگه
اها آها آها
Marriage story رو دیدم و خیلی خیلی دوستش داشتم. البته تو این مدت هری پاترا و چرنوبیل و کارگاه محله چینیا۳ و بادیگارد هیتمن ۱,۲ رو هم دیدم که حالا وقت کردم میام راجعبه اونا هم نظر میدم. ولیییی اینو چون خیلی دوست داشتم گفتم همین امروز بنویسمش. خیلی خیلی زیبا و دقیق بود همه چیز. نمیدونم چرا ولی میتونستم حسش کنم. و عجیب دلم خواست بعدش پس کوچههای شمرون و ببینم اگه اسمشو درست گفته باشم همون که توش شاهرخ استخری بازی میکنه. که خب متاسفانه فعلا نت ندارم و نمیتونم ببینمش.
دیگه واقعا همینا دیگه
شب بخیر
خوابای خوب ببینین