asdf
سه شنبه, ۵ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۳۳ ب.ظ
با درسا یکم حرف زدم
اون حالش خرابتر از من
گفت تو مگه این همه جون نکندی براش
پس الان چه مرگته
حقیقتا خودمم نمی دونم چه مرگمه
خود خرم خواستم برم برای آزمایشگاه
و اصولا این دانشکده دکمه غلط کردم نداره
اصلا حوصله ندارم
بیشتر از اینکه شبیه مسافرت باشه و بهم خوش بگذره
دارم اذیت می شم به خاطر فشرده بودن همه چیز
آه خدایا
می دونی چیه
مثه همیشه این تخصص دانشگاهه که به مرگ بگیره تا به تب راضیت کنه
بعد میگن چرا مهاجرت می کنین
خب درواقع داریم از دست شما فرار می کنیم
خدایا
تو بگو چیکار کنم
۰۰/۱۱/۰۵