حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

شبی در بیمارستان

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ ب.ظ

دیشب یعنی در واقع دیروز و تو بیمارستان به عنوان همراه مامانم بودم. خدا رو شکر که همه چی خوب بود و به خیر گذشت.

فقط کلی معطل شدیم سر اینکه یه عالمه آدم باکلاس اومده بودن بچه های باکلاس تر از خودشونو تو پنجِ پنج به دنیا بیارن 😑

واقعا عجیبه ها، چطور ملت می‌تونن یه همچین حرکتی بزنن به زور بزان به هوای اینکه روز و ماه یکیه. خب می‌خوام صد سال سیاه نباشه 

ولی درکل تعدادی نی‌نی خیلی کوچولو دیدم 😊

یه عده هم اومده بودن برای سقط 

حقیقتا خیلی وضعیت عجیبیه. کاش هیچ وقت هیچ کی تو یه همچین وضعیتی قرار نگیره . خواسته یا ناخواسته

هرکدومش یه درده. دردی که هیچکی جز خودشون نمی‌تونه بفهمه

 

تا صبح تقریبا نخوابیدم ولی در عوض خیلی کیف داد

اصن نوکری پدر و مادر یه جور دیگه‌ای حال میده به آدم

​​​​​

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی