حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

آخرین مطالب

۲ مطلب در دی ۱۴۰۳ ثبت شده است

خب خب خب 

این نگینی که الان داره پست می‌نویسه بالاخره هیچ امتحان دانشگاهی ندارههههههههه 

خب از اولش بگم 

قبل اینکه راه بیفتم آیدی مسئول خوابگاه‌ها رو دادم بابام که بهش پیام بده بگه جمعه به این جا بدین 

اونم گفت من دیگه یه ساله مسئول اونجا نیستم

بعد اسم یه رئیس دیگه همونجا رو گفته بودم که اونم گفت شش ماهه دیگه نیس 

دیگه آخرین اسمی که می‌شناختمو و گفتم و شماره اونو داد به بابام 

بابام بهش پیام داد و اون خودش زنگ زد 

واقعا غیرقابل باور بود 

گفته بود بره مهمانسرای یه خوابگاه دیگه 

رفتم اونجا و اونجا هم پر بود دیگه جمعه شب و با بدبختی تو نمازخونه خوابگاه موندم 

صبحشم که رسیدم تا از راه‌آهن اومدم بیرون و اسنپ گرفتم 

چمدونمو گذاشتم تو ماشین اومدم خودم سوار شم درش بسته شد و با اختلاف کمی خورد زیر چشمم :/

یکم باد کرد و کبود شد 

دیگه خیلی دلم می‌خواست برم بازار پروانه ولی دیگه رفتمم دانشگاه درس خوندم 

شبش هم با میم و دوتا دیگه از بچه‌ها خوابگاه رفتیم یه کافه‌ای

واقعا از مشهد خارج میشم میام تهران دچار شوک اقتصادی میشم

میانگین قیمت شیک‌هاش ۲۰۰ بود 

بعد ما تو مشهد یه پرس وزیری می‌گیریم ۲۰۰ که تازه انقد زیاده با خانوم الف هم نصف می‌کنم 

شنبه هم رفتم خوابگاه پیش بچه‌ها 

اونا رفتن بیرون و من چون درس داشتم نرفتم 

میم زودتر برگشت و گفت همه تا خرخره داشتن سیگار می‌کشیدن

ناراحتم می‌کنه این موضوع 

چون هیچکدوم ترم یک سیگار نمی‌کشیدن 

بعدم گفت بینشون خیلی غریبه بودم 

تازه دچار این موضوع شده بود که تو وقتی از یه جمعی دوری دیگه نمی‌تونی باهاشون صمیمی باشی مثل قبل

بعد هم تصمیم گرفت فردا برگرده مشهد 

بعد هم که برگشتن و منم رفتم سالن مطالعه درس خوندم و اومدم بیام بخوابم وطبق معمول 

همون مشکل همیشگی عدم هماهنگی ساعت خواب من با اونا و عدم رعایت اونا 

نمی‌دونم تا چند ساعت بیدار بودم ولی کله‌ام زیر پتو بود و به زور تلاش می‌کردم بین سرو صداها و لامپا بخوابم 

صبح هم ساعت پنج و نیم بیدار شدم و امتحانم ساعت ۸ بود 

دیگه رفتم سر امتحان و گفت برین آخر بشینین شماها و خوب نوشتم و یه جاهاییشم از رو گوشیم نوشتم و یکم هم وقت کم داد و اگه یه ربع دیگه هم می‌داد خوب بود 

نمره‌ام حدودا حدس می‌زنم بین ۱۶-۱۷ باشه 

البته گفت باید ببینم مدیر گروه چی میگن چون معمولا از ۱۰ یا ۱۲ نمره می‌دادیم برای تک درس :/

حالا دیگه به هر حال مطمئنا پاس میشم و بالاخره این لیسانس کوفتی رو گرفتممممممم

دیگه بعدش بلیط قطار برگشتم که برای فردا شب بود و کنسل کردم و برای همین امشب هواپیما گرفتم و الانم دارم از تو فرودگاه می‌نویسم و از اونجایی که هنوز سوار نشدیم یعنی احتمالا تاخیر داره 

یکمم رفتم تو دانشگاه خوابیدم و خیلی چسبید 

بعدم اون یکی میم اومد و ف هم اومد و یکم حرف زدیم 

بعد رفتیم بیرون پیش سین و یکم چرت و پرت گفتیم 

نکته‌اش تو این بود که سین به ف سیگار تعارف کرد و اونم برداشت و کشید 

واقعا ناراحت می‌شم هر یه نفر آدمی که می‌شناسم و می‌فهمم سیگار می‌کشه 

بعدشم عین این دکترا که سرشون شلوغه و نوبت ندارن 

اونا از ۲ تا ۵ پیشم بود و بعدش اون یکی میم و اون یکی ف قرار بود بیان بریم بیرون 

با اونا هم رفتیم بیرون و خیلی خوش گذشت و کلی چرت و پرت گفتیم 

دیگه تا ساعت هشت برگشتم خوابگاه و همه هم رفته بودن بیرون و فقط یکی از بچه‌ها بود 

با همون خدافظی کردم و اونم رفت بیرون و منم رفتم فرودگاه 

الان دغدغه‌ام اینه که فردا کله صبح از کجا شیرینی بگیرم که هم خوب باشه هم تو مسیر من باشه هم دست خالی نرفته باشم که ببینم کی هستن که ناهار هم بدم سرکار و 

 

همینا دیگه 

پرواز بعدی هم سوار شدن ولی ما نه

اه 

​​​​​

بعدا نوشت: تا اطلاع ثانوی به خاطر نقص فنی تاخیر داره :/

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۰۳ ، ۲۲:۴۵

خب تقریبا همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت

برای فردا شب بلیط دارم که برم تهران 

که جمعه صبح برسم و یکشنبه هم امتحان دارم 

جمعه به بچه‌های خوابگاه گفتم هفته دیگه من میام 

میم هم پرسید اعع کی میری منم بیام 

دیگه پنجشنبه که بلیطا پر بود برای سه‌شنبه شب گرفته بود که امروز صبح برسه تهران 

بعد بچه‌ها قرار بود برن برگه مهمان خوابگاه بگیرن 

که طبق معمول عقب انداخته بودن و امروز می‌خواستن برن بگیرن 

که امروز هم تعطیل شده بود همه جا 

دیگه میم رفته بوده خوابگاه و راه ندادنش 

آخرش رفته خونه یکی از اشناهاشون

البته اون سابقه دعوا با مسئول خوابگاه و داشته باهاش لج هم بوده 

چون من دفعه قبل که برای دفاع رفته بودم همینجوری بود که جمعه می‌رسیدم و باهاش صحبت کرده بودن و گفته بود اوکیه شنبه نامه بگیرین 

ولی الان نمی‌دونم چیکار کنم 

اه 

می‌گفت حتی اجازه نداده بره تو 

در حالی که حتی غیر خوابگاهیام کارت بذارن می‌تونن برن تو 

زنگ هم زده به یکی 

اونم بدتر ریده بهش 

نمی‌دونم حالا منم راه نمیده یا نه 

بچه‌هامون گفتن نمی‌ذاره 

ولی نمی‌دونم برم دعوا کنم یا کلا شانسمو امتحان نکنم 

جایی هم ندارم برم بمونم 

به میم می‌گفتم بیام خونه‌تون مطمئنم استقبال می‌کرد 

ولی روم نمیشه بهش بگم 

الانم اعصابم خورده 

چقد گاون 

خب من تو تعطیلی برگه مهمان از کجام بیارم بدم به تو 

اگه می‌شد می‌رفتم مسجد دانشگاه می‌خوابیدم هم خوب بود 

یه اطلاعیه گذاشته بودن که برای امتحانا اعتکاف علمی می‌خوان بذارن تو مسجد که بمونن بچه‌ها 

آیدی هم گذاشته بودن که پیام بدین برای ثبت نام 

بعد امروز هرچی گشتم پیداش نکردم پستشو 

پاک کرده بودن نمی‌دونم چرا 

پوف

خانواده میگن هتل بگیر 

ولی هتلای اون دور و بر خیلی گرونه 

و کلا هم که خوابگاه راحت‌ترم 

همین که الان توی pmsام و حوصله ندارم 

وگرنه می‌رفتم دعوا می‌کردم بعدم پشت در همونجا می‌نشستم 

بعد هم اسپیکر بچه‌ها رو می‌گرفتم تا صبح صدای جیغ بلند پشت در پخش می‌کردم که خودشون هم نتونن بخوابن و مجبور بشن راهم بدن 

تازه چند روز پیش هم جلو خوابگاه بچه‌هامونو با قمه خفت کردن 

دیگه شانس آوردن و اون مرکز اطلاعاتیه روبه‌رومون هم به یه دردی خورده و خفت‌گیرا فرار کردن 

به میم می‌گفتم کاش یه کس و کاری تو تهران داشتیم که شنبه می‌رفت امور خوابگاه‌ها و رو سرشون خراب می‌کرد 

از این والدینا که پشت بچه‌هاشون در میان 

 

​​​​​​

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۰۳ ، ۲۳:۳۷