م یک معتاد است
لابد به خودش بگی هم بهش برمیخوره که نههههه نگو معتاد
در ۹۰درصد مواقع از م بدم میاد
م هماتاقیمه
م دوست دختر داره
درحالی که وقتی همین شخصی که الان دوست دخترشه بهش پیشنهاد داد اومده بود تو اتاق نشسته بود بهش میخندید
و دقیقا مثل اون یکی م از بیکاری و بیرلی و اینکه اکسش رل زده وای من عقب موندم یهو فهمید بایه و با یکی تو طبقهمون رل زد
و اوردش تو اتاق ما
با نهایت پررویی
و اون شخص هم مثه خود م معتاده
و خیلی هم بیشعوره
در این حد که تا دو هفته پیش بطری یخچال و دهن میزد
واقعا فقط دارم تحملشون میکنم
و الان رفتن دوتا ویپ خریدن و گس وات
تو اتاق میکشن
درحالی که م بیشعور میدونه من بدم میاد
و عصر من نتونستم تحمل کنم و از اتاق اومدم بیرون و یه صحنه که رفتم تو اتاق نصف اتاق بو میداد و واقعا دوست داشتم روش بالا بیارم
فقط یه جرقه لازم دارم که باهاش مثه چی دعوا کنم
اخه چقدرررررررر یه آدم میتونه بیشعور باشه
وای
کاش ترم بعد جامونو عوض کنن و بگن اتاق هفت یا هشت نفره نداریم و این دوتا مجبورشن برن گم شن
ازشون متنفرررررررم
وای فقط خدا بهم صبر بده دوهفته دیگه هم اینا رو تحمل کنم که برم خونهمون
صفحه پارامور ، خلاصه هفته چهارم تورشون و گذاشته (لینک توییتره و فیلترشکن میخواد طبیعتاً) و توش یه دختری هست که تیکه It's not that I don't feel the pain it's just I'm not afraid of hurting anymore آهنگ last hope و تتو کرده رو دستش و باهاش میخونه و تهش گریهاش میگیره، از ظهر دارم نگاش میکنم و گریهام میاد.