این یکی دیگه واقعا محتوایی نداره
خب اینم از اون چیزاس که هی میگم ننویس ننویس
ولی خب رو مخمه دیگه
مینویسم
خودم کم غم و غصه دارم
حالا که دو روز این هورمونام دارن باهام راه میان حالم خوبه
این پسره افسردگی گرفته غصه اون و دارم میخورم
این عین مامان بابا و داداشش ده روزه رفتن مسافرت
بعد این تنهاس
غذا درست و حسابی هم نذاشتن براش
وعدههاشو کلا دوتا یکی کرده هیچی نمیخوره
همشم اعصابش خورده و ناراحت و عصبانیه
تنهام هست هی همش میگه فقط از کانال امریه برام پیام میاد فقط
کلاس تنیسش هم کنسل شده و دیگه اونم نیست بره یکم خوشحال شه
انگار پیاماسه
تنهام گیرش نمیارم ازش بپرسم چه مرگته
غذا هم میخواستم بدم بهش تعارف میکنه میگه سیرم
و از همه بدتر که سرما هم خورده
و واقعا امان از روزی که مردا سرما میخورن
ایش
حالا دو روز من حالم خوبهها
دیگه اینا رو که نوشتم بقیهاشم بنویسم
که استادم تقریبا ده روزی هست که گفته بنویس پایاننامه تو که بدیم اون یکی استاد هم بخونه و بدیم بره
و من دارم با سرعت لاکپشت میرم جلو
و هی میگم چرا انقد صفحههاش کمهههههه
و بچهها رو دارن از خوابگاه میندازن بیرون و اگه یه موقع بخوام برم دفاع اونام نیستن فک کنم
کاش روز تولدم دفاع کنم
تو میتوانییییی ❤️