حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

از هر دری سخنی و اینا

يكشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۳، ۰۱:۳۲ ق.ظ

امروز رتبه‌های علوم پزشکی هم اومد 

خداروشکر خیلی خوب نشدم

 

 

یادم نیست قضیه حقوقمو تا کجا نوشتم 

ولی گفتم می‌مونم و شنبه هفته پیش قرار بود باهام صحبت کنه راجع‌به حقوق و بیمه 

که حرف نزد 

و یکشنبه هم حرف نزد 

دوشنبه پیام داد گفت من حواسم هست ولی وقت نکردم حرف بزنم با دکتر هرموقع صحبت کردم خبر میدم

که گفتم مشکلی نیست 

و امروز دوباره پیام داد که با دکتر حرف زدم و فردا هم با سرپرست‌هاتون (سرپرست خر کیه من خودم اونجا رییسم :دی) جلسه بذارم و پس‌فردا ان‌شاءالله با هم صحبت کنیم 

آه

امیدوارم حقوقم خوب باشه 

تو رو خدا من که بچه خیلی خوبیم بهم زیاد حقوق بدین (با لحن بچه)

 

 

یخچال شرکت بو سگ مرده گرفته بود

دیدم کلی چیز کپکی تو یخچال بود که پاکسازیشون کردم 

امروز بحث اون یکی کارآموز شرکت پیش اومد 

نمی‌دونم چند وقته میاد ولی طولانیه انگار 

بعد بار اول که دکتر و دیده مثکه چند وقت بوده میومده ولی چون دکتر ایران نبوده ندیده بودتش 

بعد به دکتر میگه شما کاری داشتین اینجا :)))) که دکتر میگه من رئیس اینجام :)))

بعدم بهش میگه ممنون مهندس که میگه من دکترم :))))

یا می‌گفت یه دفعه یه کاری دادیم بهش یه ربع بیشتر طول نمی‌کشیده بعد یه ساعت رفتیم بهش سر زدیم دیدم همونجا نشسته هیچی هم نمیگه 

پرسیدیم چرا نشستی گفته خب تموم شد دیگه انجام دادم ولی نیومده دیگه روش نشده بیاد بگه خب این تموم شد الان چیکار کنم 

بعد من اینجوری بود که اععع نخندین بهش منم همینجوری بودم 

اینم فهمیدم که 

زارت همون دو روزی من که نبودم و رفته بودیم شمال

دکتر بچه‌اش به دنیا اومده تو همون دبی 

بچه اولشه و پسره 

آقای هه هم (از بچه‌های شرکت که ازش خیلی تعریف نکردم تا حالا) بچه خواهر دکتره و آبمیوه داده 

عین این روزا یکم حالش بهتره 

ولی هفته قبل افسردگی پس از سربازی گرفته بود 

می‌گفت تو سربازی خیلی دلم برای گوشیم تنگ شده بوده ولی الان کوچیک‌ترین جذابیتی نداره برام گوشیم 

یا می‌گفت همون برگردم سربازی بهتر بود 

خلاصه خیلی حالش داغون بود واقعا 

الان بهتره 

از غذاهای داغون پادگان تعریف می‌کنه 

از اینکه ده روزه اول حموما خراب بوده و تو اون گرما و با اون همه فعالیت ده روز حموم نرفته بودن 

از سهمیه پنج دقیقه‌ای برای هر حموم 

گفت آقای نون هم دیده تو پادگان موقع نماز تو مسجد 

خیالم راحت شد یکم حقیقتا چون از موقعی که آقای نون رفته بود هیچ خبری ازش نداشتن بچه‌ها و حتی اگه مرخصی اومده نیومد سربزنه به شرکت 

 

 

آها پروژه 

یه سری نتایج گرفتم که بالاخره یه چیزی به هم ربط دارن 

ولی به نظرم همچنان مزخرفه 

بهم گفت نظرم من اینه که به‌اندازه پروژه کارشناسی شما کار کردی و کافیه ولی بهتره یه نتیجه بهتر ارائه کنیم :/

استادم گفت اون یکی استادم جواب ایملیشو نداده و شنیده یه ماهی رفته خارج 

آه 

 

 

گفتم با پ صحبت کردم برا زبان خوندن

و واقعا من چقد آدمیم که نیاز دارم به خاطرش یه کاری بکنم 

مثلاً بهم گفت tpo 41 و بزن ببینیم تو چند میشی 

و منی که تنبلی می‌کردم و روزی یه ریدینگ هم نمی‌زدم نشستم سه تا ریدینگ و شیش تا لیسنینگش و زدم تو یه روز 

چون گفته بودم باشه امروز من اونو می‌زنم 

البته گفت امروز یه میت بذاریم برنامه بچینیم که از یکشنبه شروع کنیم 

ولی پیام نداد بهم 

نمی‌دونم یادش رفته یا دوست نداره 

نمی‌خوام آویزونش باشم 

شاید همه مثل من نیستن که یه چیزی که میگن حتما بهش عمل کنن 

حالا فردا بهش پیام میدم ببینم چی میشه 

 

 

 

میم عکس پروفایلشو مشکی کرده 

نمی‌دونم کار درستیه بهش پیام بدم ازش بپرسم چرا یا نه 

می‌ترسم اتفاق بدی افتاده باشه 

 

 

 

و اما انتخابات

هی گفتم بگم نگم 

یکی بیاد یه چیزی بگه بحث کنه و حوصله ندارم 

خلاصه نتیجه این شد غلط کرده کسی که بخواد به خاطر اون من اینجا دست و پای خودمو ببندمو حرف نزدم 

به نظرم برد اصلی رو اکثریت کردند 

اکثریتی که رای ندادن و تو هر دو دور نشون دادن اکثریتن 

اکثریت اقلیتی که رای دادن به هر دلیلی و انتخابشون پزشکیان بود 

و بازنده طبق معمول همون اقلیت همیشگی بودن که حتی تو اقلیت رای بده بازم اقلیت بودن 

که حتی همون ۱۸ میلیون رای رئیسی رو هم نداشتن دیگه 

قشنگیش اونجاش بود که افتاده بودن به جون هم و آخ که چه نقاب‌هایی که نیفتاد 

این پوسته اسلام و اخلاقی که یه عده دور خودشون کشیده بودن چقد زیبا کنار رفت و چه کثافتی اسماعیل 

چه دروغ‌ها که نگفتن و چه تهمت‌ها که نزدن و چه بیت‌المال‌ها که نخوردن 

از خدا که پنهون نیس از شما چه پنهون که از سوختنشون خوشحال شدم به ازای یکبار از هزاران باری از که به غصه‌هامون خندیدن 

انتظار داشتم حجم اقلیت بودنشون رو بالاخره بفهمند 

که منتها امروز دیدم ظاهراً توقع زیادی بوده 

همچنان پیش‌فرض این است که خودشان انسان‌های باخرد و دانا و عاقل و دارای شعور سیاسی و دانش اقتصادی و حافظه تاریخی هستند و بقیه نادان و فاقد شعور سیاسی و دارای حافظه ماهی و غیره 

فقط اونجاش که می‌گفتن دولت سوم روحانی میشه که رای نیاره پزشکیان ولی بازم اکثریت رای بده، آدم بدون برنامه‌ای که ممکنه بشه دولت سوم روحانی رو ترجیح دادند به امتداد خدمت آقایان 

بعد هم البته اسمش رو می‌ذارن بچه بازی و لج و لج بازی که بگن با عقل این تصمیم گرفته نشده که خب انتظار بیشتری از تحلیل این افراد نیست 

واقعا تو این زمینه می‌تونن با کارشناسای اینترنشنال مسابقه کی از همه پرت‌تره بدن

یه چیز جدید هم دیدم که میگن اصلا همش تقصیر شورای نگهبانه که تایید صلاحیت کرده پزشکیانو 

وای :)))))))))

وای خیلی خنده‌داره :)))))))

 

​​​​​​

 

همینا دیگه 

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۱۷

نظرات  (۲)

۱۷ تیر ۰۳ ، ۰۷:۳۸ حسن مجیدیان

افرین

هفته شلوغی داشتی مثل همیشه ولی خوشحالم خوشحالی و پر انرژی ..... امیدوارم زودتر به دولت برسی 

 

تقصیر شورای نگهبانه...

این خیلی بامزه بود :)))

پاسخ:
مرسییی همچنین 
:))))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی