حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

حرفای خود خود من

تلاش مذبوحانه من در راستا بیرون اومدن از غار تنهایی

چرا کسی حرف زدن و به من یاد نداد؟

جمعه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۰۱ ب.ظ

سلام 

هشتا چراغ روشن داشتم 

و خوندمشون 

و اینجوری بودم که خب کامنت بده بهشون دیگه 

ولی نمی‌دادم 

یه جوریه نمی‌تونم 

یعنی نمی‌دونم چی بگم 

مثلا انقدررررر دلم می‌خواست حتی محض دلگرمی به الهه یه چیزی بگم که حد نداره 

ولی هیچی نگفتم :(

و یا دیگر وبلاگ ها 

چجوریه یه عده انقد خوب دلداری میدن

یعنی تو موقعیت‌ها مختلف می‌تونن بی‌نهایت حرف بزنن 

و من فقط می‌تونم مثه ماست نگاه کنم 

واقعا دلم می‌خواد بگما 

ول نمی‌دونم چی 

از کجا یاد گرفتن؟ 

چرا من بلد نیستم :(

 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۶/۱۰

نظرات  (۳)

۱۰ شهریور ۰۲ ، ۲۲:۰۷ ماجده ✨️🌻

منم اصولا فقط خواننده‌ام... انگاری همیشه موقع حرف زدن گند میزنم و انقدر خرابکاری کردم که دیگه انگاری میترسم از کامنت گذاشتن برای بقیه...

پاسخ:
آخه واقعا دوست دارم بدونن که هستم :(

این کامنت با هدفی مشابه هدف شما گذاشته شده است و این پیام را دارد که: ببینین از سمت کسی که کامنت دریافت میکنه چه حسی داره؟ بد بود؟ پس کامنت بذارین و نترسین! :))

پاسخ:
آخه مشکل اکثر مواقع اینه که نمی‌دونم چی بنویسم. یعنی یه جوری که نحوه بروز احساسات با کلمات و بلد نیستم :(

آره به موقع های آدم نمیدونه چی بنویسه و بگه :) 

تو تنها نیستی:)

پاسخ:
هعی :( (بغل از راه دور)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی