آه بیان، ای پناه استرسهای من
بعد از انواع تلاش و رو انداختن به هزار نفر و کوبیدن خودم به در و دیوار
باز هم هیچکی پیدا نشد که سوالامو حل کنه
بعد دیگه تازه قرار بود دوتا از بچههامون که تهرانن برن صحبت کنن با همین استاد دانشکده خودمون که راضیش کنن امتحان بگیره
که ناگهان
امروز صبح تو اتوبوس بودم داشتم میرفتم سرکار
که دیدم گوشیم زنگ میخوره و شماره اموزشمونه
جواب دادم گفتش استاده گفته چهارشنبه همین هفته میخوام امتحان بگیرم و دیگه نمیگیرم :////
بعد منم که الان یه ماهی میشه دیگه نخوندم درس اینو
بلیط هم نیست برم تهران
بااااااز وضع من بهتره و یکی دیگه که سهشنبه دفاعشه و هیچی هم نخونده
قرار شد اون زنگ بزنه به استاده که اگه بشه جابجا کنه
ولی هنوز خبر نداده
بعد حتی این وسط من دارم به اینم فکر میکنم که آخر این هفته تو مشهد نمایشگاهه و میخواستم برم اونجا اگه بشه برای خودم یه کار دیگه پیدا کنم و از اینجا بیام بیرون
اگه همین چهارشنبه باشه حتی اونم از دست میدم
عااااه
برخلاف امتحانای همیشهاش هم چیزی راجعبه برگه فرمول نگفته
ولی فرمولاش خیلیههههه
هعی خدا
یکم دیگه هل بده این بیوفته هفته بعد و همه چی اوکی باشه
ناراحت شدم همش میام اینجا غرغرامو مینویسم
مثلاً نگفتم هفته پیش با شرکت رفتیم و اتاق فرار و خیلییی خندیدم
یا bear رو دیدم و با شخصیت کارم چقد یه جاهایی میتونستم همدردی کنم
یا دارم فصل جدید آرکین و میبینم و نمیفهمم داره چی میشه
حالا خیالم که راحت شد میام چیزای خوب تعریف میکنم
بعدا نوشت
وای باورم نمیشه
سین پیام داده به استاده که اگه میشه جابجا کنین تاریخ
بعد استاده گفته برگزارکننده امتحان من نیستم مدیرگروهه ://
وای یعنی این مرتیکه نشسته دیده اعع اینا چرا یه مدته نمیان التماس کنن به من
بذا یه حرکت بزنم که دوباره بیان برای التماس
الانم اصلا نمیدونم چیکار کنم
به عین گفتم نمیام تا شنبه
ولی رییس نامحترممون نبود که بهش بگم
بچههام فردا قراره برن حضوری با مدیر گروهه حرف بزنن
اصلا نمیدونم چیکار کنم و چی بخونم
جزوههای همون استاد رو بخونم یا چی
واااای
بمیرین که فقط بلدین اذیت کنین