اعع علیههههه
خب
بالاخره بعد اینکه همه یه دور رفته بودن و علی رو دیده بودم منم رفتم امروز
هرچند که خیلی زود برگشتم
و اونا هنوز نشستن دارن بازی میکنن
چون هم کار داشتم
هم به طرز عجیبییییی دل و کمرم درد گرفته بود با اینکه حتی نزدیک پریودیمم نیس
خلاصه که من تنها برگشتم اونا دارن خوش میگذرونن
ولی حالا خودش
خیلی پسر خوبی بود *.*
یعنی خیلی خون گرم و مهربون و گوگولی بود
در کمال تعجب داشتیم میرفتیم تو خیابون و یه لحظه برگشت و یه پلاستیک که انداخته بودن رو زمین و برداشت انداخت سطل اشغال
اصن انقدر اکلیلی شدم
اهل سیگار و اینا هم نیس کلا
تا حالا بعد نامی این دومین پسر گوگولی و کیوت و مهربونیه که میبینم
از این آدما از نزدیک ندیده بودم
امیدوارم وقت بشه بازم برم با هم بازی کنیم
خوش میگذره باهاش
سلام هم یادم رفت بکنم
فردا هم یه قرار دارم که دعا کنین خوب پیش بره
همین دیگه
خدافظ